Dictiornary-Farsi | فلسفه مدرسه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (8 milliseconds)

English	Persian
philosophy of the lyceum	فلسفه مدرسه


Other Matches

egoism	یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
philosophies	فلسفه
philosophy	فلسفه
academy	مدرسه
school age	سن مدرسه
academies	مدرسه
school fellow	هم مدرسه
school mate	هم مدرسه
schools	مدرسه
schoolmate	هم مدرسه
schoolmates	هم مدرسه
school	مدرسه
philosophy of the lyceum	فلسفه ارسطو
philosophy of the porch	فلسفه رواق
predestination	فلسفه جبری
yoga	فلسفه جوکی
jurisprudence	فلسفه حقوق
utilitarianism	فلسفه سودجویی
yogic	فلسفه جوکی
logical empiricism	فلسفه عملی
philosophism	فلسفه بافی
philosophy of the garden	فلسفه اپیکور
philosophy of the porch	فلسفه زنون
skepsis	فلسفه بدبینی
Marxism	فلسفه مارکسیست
kant	فلسفه کانت
pyrrhonism	فلسفه یونانی
scholasticism	فلسفه مدرسی
platonism	فلسفه افلاطونی
stoicism	فلسفه رواقیون
irrationalism	فلسفه غیرمعقول
intellectualism	فلسفه عقلیه
platonism	فلسفه افلاطون
philosophy of the garden	فلسفه باغ
philosophy of the academy	فلسفه افلاطون
logical positivism	فلسفه عملی
determinism	فلسفه جبری
objectivism	فلسفه حسی
epicureanism	فلسفه اپیکوری
nominalism	فلسفه صوری
philosophy of the academy	فلسفه فرهنگستان
metaphsics	فلسفه نظری
rationalism	فلسفه عقلانی
dogmatism	فلسفه جزمی
escapism	فلسفه فرار
personalism	فلسفه فردی
metagnostics	فلسفه ماورا
theory of law	فلسفه حقوق
theories of punishment	فلسفه مجازات
academics	فلسفه افلاطون
accidentalism	فلسفه عرضی
accidentalism	فلسفه صدفی
Taoism	فلسفه تائو
hylozoism	فلسفه مادی
aristotlianism	فلسفه ارسطویی
philosophy of law	فلسفه حقوق
pragmatism	فلسفه عملی
philosophist	فلسفه باف
mysticism	فلسفه درویش ها
preliminary school	مدرسه ابتدائی
prep	مدرسه مقدماتی
school counselor	مشاور مدرسه
drop out (of school) <idiom>	ترک مدرسه
school shooting	تیراندازی در مدرسه
schoolyards	محوطهی مدرسه
school phobia	مدرسه هراسی
school truancy	مدرسه گریزی
schoolma'am	مدیره مدرسه
schoolmarm	مدیره مدرسه
secondery school	مدرسه متوسطه
senior high school	مدرسه متوسطه
technical school	مدرسه فنی
schoolyards	حیاط مدرسه
unschooled	مدرسه نرفته
schoolgirl	دختر مدرسه
schoolgirls	دختر مدرسه
schoolteacher	معلم مدرسه
schoolteachers	معلم مدرسه
schoolyard	حیاط مدرسه
schoolyard	محوطهی مدرسه
private school	مدرسه ملی
schoolwork	درس مدرسه
janitors	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
truancy	مدرسه گریزی
trade school	مدرسه حرفهای
trade schools	مدرسه حرفهای
grammar schools	مدرسه ابتدایی
grammar school	مدرسه ابتدایی
grade school	مدرسه ابتدایی
private schools	مدرسه ملی
summer school	مدرسه تابستانی
summer schools	مدرسه تابستانی
janitors	فراش مدرسه
janitor	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitor	فراش مدرسه
satchels	کیف مدرسه
schools	تحصیل در مدرسه
head master	مدیر مدرسه
satchel	کیف مدرسه
schooling	مدرسه رفتن
school	تحصیل در مدرسه
good order	خوش ترتیب [فلسفه]
rationalist	معتقد به فلسفه عقلانی
skepsisŠskepticŠetc	فلسفه مبنی برتردید
humanitarianism	فلسفه همنوع دوستی
stoic	پیرو فلسفه رواقیون
naturalists	معتقد به فلسفه طبیعی
zen buddhism	فلسفه یا مذهب ذن بوداییسم
naturalist	معتقد به فلسفه طبیعی
peripatetic	وابسته به فلسفه ارسطو
individualism	فلسفه اصالت فرد
transcendentalism	فلسفه ماوراء الطبیعه
rationalism	فلسفه اصالت عقل
supernaturalism	فلسفه ماوراء طبیعه
skepticism	فلسفه شکاکی وبدبینی
stoical	پیرو فلسفه رواقیون
scepsis	فلسفه مبنی برتردید
manichaeanism	اصول فلسفه مانی
positivism	فلسفه عملی ومثبت
cosmologies	فلسفه انتظام گیتی
gnosticism	فلسفه عرفانی یا روحانی
cosmism	فلسفه تکامل گیتی
neo platonism	فلسفه افلاطونی نوین
cosmology	فلسفه انتظام گیتی
pragmatism	فلسفه اصالت عمل
cartesian	وابسته به فلسفه دکارت
economic determinism	فلسفه جبر اقتصادی
optimism	فلسفه خوش بینی
epicureanism	فلسفه عیاشی و خوشگذرانی
pragmatist	پیرو فلسفه عملی
irrationlism	فلسفه غیر عقلی
play hooky <idiom>	از مدرسه یا کار دررفتن
He ran away from scool .	از مدرسه فرار کرد
the school is out	مدرسه تعطیل است
These shoes dont fit me.	زنگ مدرسه خورده
high schools	مدرسه متوسطه دبیرستان
junior college	مدرسه فوق دیپلم
finshing school	مدرسه تکمیلی دختران
The last school day.	آخرین روز مدرسه
high school	مدرسه متوسطه دبیرستان
subprincipal	معاون رئیس مدرسه
prep	مدرسه ابتدایی دبستان
seminary	مدرسه علوم دینی
seminaries	مدرسه علوم دینی
schooltime	ساعات درس مدرسه
scholastic	اقتصادی مدرسه ایها
school readiness	امادگی ورود به مدرسه
school of tecnology	مدرسه عالی فنی
technical college	مدرسه عالی فنی
reform school	مدرسه تهذیب اخلاقی
technical colleges	مدرسه عالی فنی
faculties	اولیای مدرسه دانشکده
faculty	اولیای مدرسه دانشکده
theological school	مدرسه علوم دینی
pessimism	بدی مطلق فلسفه بدبینی
occultism	روش یا فلسفه رمز وسر
relativity	فلسفه نسبیه نسبی بودن
predestinarianism	پیروی از فلسفه قدری وجبری
neoplatonic	وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
passivism	فلسفه صبر وعدم جنبش
pythagorean	پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
cosmological	وابسته به فلسفه انتظام گیتی
transcendentalism	فلسفه خارج جهان مادی
kantian	وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
academic	طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
platonism	فلسفه ایده الی شدن
natural selection	فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
determinism	فلسفه تقدیری جبر گرایی
objectivism	عین گرایی فلسفه مادی
tae guk	بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
cosmologic	وابسته به فلسفه انتظام گیتی
to be excused [from work or school]	معاف بودن [از کار یا مدرسه]
industrial school	اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
PTA's	مخفف انجمن خانه و مدرسه
schoolmaster	نافم مدرسه مکتب دار
PTA	مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school.	ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .	باید بچه راببرم مدرسه
alma mater	سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
schoolmasters	نافم مدرسه مکتب دار
It is some distance to the school .	تا مدرسه فاصله زیاد است
parochial school	مدرسه وابسته به کلیسای بخش
naturalism	فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
propositional calculus	حساب گزاره ها [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
platonize	پیرو فلسفه ایده الی شدن
propositional calculus	حساب گزاره ای [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
pragmatics	فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
neo platonism	فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
pragmatic	فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
nursery schools	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
public school	دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
The boy is fresh from school.	پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
Children start school at the age of 7.	بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
nursery school	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
old school tie	کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
It reminds me of my schooldays .	مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
This is the site for a new scool .	اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
schoolmaster	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
packed lunch	غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید