Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (9 milliseconds)
English
Persian
thought stopping technique
فن بازداری اندیشه
Other Matches
inhibition
بازداری
suppression
بازداری
deterrence
بازداری
inhibitions
بازداری
dissuasion
بازداری
block age
بازداری
conditioned inhibition
بازداری شرطی
reciprocal inhibition
بازداری تقابلی
strait jackets
بازداری کردن
strait jacket
بازداری کردن
reactive inhibition
بازداری واکنشی
social inhibition
بازداری اجتماعی
retroactive inhibition
بازداری پس گستر
retention volume
حجم بازداری
retention time
زمان بازداری
retention index
شاخص بازداری
external inhibition
بازداری برونی
inhibition potential
پتانسیل بازداری
cortical inhibition
بازداری مغزی
retention index
اندیس بازداری
inhibits
بازداری کردن
inhibit
بازداری کردن
disinhibition
بازداری زدایی
internal inhibition
بازداری درونی
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
unconditioned inhibition
بازداری غیر شرطی
proactive inhibition
بازداری پیش گستر
extemporarily
بی اندیشه
excogitation
اندیشه
reflexion
اندیشه
afterthought
پس اندیشه
afterthoughts
پس اندیشه
devisal
اندیشه
incogitant
بی اندیشه
meditation
اندیشه
ponderation
اندیشه
rapt in meditation
اندیشه
mentality
اندیشه
on the impluse of the moment
بی اندیشه
offhandedly
بی اندیشه
extemporal
بی اندیشه
by rote
بی اندیشه
mentalities
اندیشه
notional
اندیشه
second thoughts
اندیشه
ideas
اندیشه
idea
اندیشه
brainchild
اندیشه
conception
اندیشه
concept
اندیشه
concepts
اندیشه ها
ideas
اندیشه ها
thoughts
اندیشه
thought
اندیشه
solicitude
اندیشه
anxiety
اندیشه
anxieties
اندیشه
offhanded
بی اندیشه
internal conception
اندیشه
to bethink oneself
اندیشه کردن
ideational fluency
سیالی اندیشه
prenotion
پیش اندیشه
idiographic
اندیشه نگار
ideation
اندیشه پردازی
ideality
اندیشه گرایی
to set one's affection
اندیشه کردن
thought reading
اندیشه خوانی
refelectingly
اندیشه کنان
syntaxic thought
اندیشه منطقی
thinkable
اندیشه پذیر
woriless
بی غم اسوده بی اندیشه
premeditatedly
با اندیشه قبلی
ponderingly
اندیشه کنان
overwhelmed with reflection
مستغرق اندیشه
otherworldiness
اندیشه عاقبت
worry
اندیشه نگرانی
trow
اندیشه کردن
musingly
در حال اندیشه
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
immersed in thinking
غرق اندیشه
cogitated
اندیشه کردن
meditates
اندیشه کردن
meditating
اندیشه کردن
plan
تدبیر اندیشه
ponders
اندیشه کردن
pondering
اندیشه کردن
bubble
اندیشه پوچ
bubbled
اندیشه پوچ
bubbles
اندیشه پوچ
bubbling
اندیشه پوچ
mentalities
شیوه اندیشه
mentality
شیوه اندیشه
meditated
اندیشه کردن
meditate
اندیشه کردن
cogitates
اندیشه کردن
cogitate
اندیشه کردن
cogitating
اندیشه کردن
opinions
رای اندیشه
opinion
رای اندیشه
plans
تدبیر اندیشه
cogitation
اندیشه وتفکر
notions
اندیشه فکر
notion
اندیشه فکر
deliberations
اندیشه تامل
deliberation
اندیشه تامل
speculative
مربوط به اندیشه
economic thought
اندیشه اقتصادی
pondered
اندیشه کردن
cerebrotonia
اندیشه ورزی
cerebrotonic
اندیشه ورز
cogitable
اندیشه پذیر
cogitativeness
قوه اندیشه
ponder
اندیشه کردن
conspiratress
اندیشه کردن در
reflection
بازتاب اندیشه
delib erator
اندیشه کننده
devisable
شایسته اندیشه
brooder
اندیشه کننده
bethink
اندیشه کردن
mused
اندیشه کردن
muses
اندیشه کردن
muse
اندیشه کردن
considered
با اندیشه صحیح
an absurd notion
اندیشه پوچ
association of ideas
تداعی اندیشه ها
telepathy
اندیشه خوانی
worries
اندیشه نگرانی
forethought
اندیشه قبلی
homo sapiens
انسان اندیشه ورز
ideographs
حروف اندیشه نگاری
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
to r.over something
درچیزی اندیشه کردن
thinking type
سنخ اندیشه ورز
cogitative
مربوط به اندیشه وتفکر
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
extemporizes
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminated
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminates
اندیشه کردن دوباره جویدن
to form a notion
اندیشه کردن خیال بستن
to go off half
بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
ruminating
اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporized
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
conceptualize
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
to take counsel of one'spillow
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
extemporize
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminate
اندیشه کردن دوباره جویدن
to consult one's pillow
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
to open one's mind
اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to speak one's mind
اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
intrusive thoughts
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
deliberating
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberates
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberated
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberate
اندیشه کردن کنکاش کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com