Dictiornary-Farsi | قابلیت معاوضه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
exchangeability	قابلیت معاوضه


Other Matches

interoperability	قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution	قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity	خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility	قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
swimming capability	قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
electromagnetic compatability	قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
flotation	قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
serviceability	قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
commensurability	قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession	قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
reflectance	قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility	قابلیت کشش قابلیت تورق
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
swaps	معاوضه
swopped	معاوضه
change	معاوضه
swopping	معاوضه
swops	معاوضه
changed	معاوضه
swap	معاوضه
changes	معاوضه
reciprocation	معاوضه
changing	معاوضه
swapped	معاوضه
quid pro quo	معاوضه
barters	معاوضه
exchanged	معاوضه
bartering	معاوضه
bartered	معاوضه
barter	معاوضه
exchange	معاوضه
quid pro quos	معاوضه
exchanging	معاوضه
bater	معاوضه
exchanges	معاوضه
negotiations	معاوضه مذاکرات
negotiation	معاوضه مذاکرات
interchangeable	قابل معاوضه
exchange service	بنگاه معاوضه
exchange	ارز معاوضه
exchanging	ارز معاوضه
exchanges	معاوضه کردن
exchanges	ارز معاوضه
exchanging	معاوضه کردن
exchange	معاوضه کردن
exchanged	ارز معاوضه
exchanged	معاوضه کردن
exchanges	معاوضه و مبادله پول
changes	معاوضه کردن خردکردن
exchanging	معاوضه و مبادله پول
changed	معاوضه کردن خردکردن
interchangeably	بطور قابل معاوضه
change	معاوضه کردن خردکردن
exchanged	معاوضه و مبادله پول
exchange	معاوضه و مبادله پول
changing	معاوضه کردن خردکردن
incommutably	بطوریکه نتوان معاوضه نمود
to exchange something [for something]	معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
upgrading	به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی]
to barter away	بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
traded	داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
trade	داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
swap agreement	موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
qualification	قابلیت
credential	قابلیت
capacity	قابلیت
competence	قابلیت
adaptability	قابلیت
fitness	قابلیت
skill	قابلیت
solubility	قابلیت حل
habilitation	قابلیت
solvability	قابلیت حل
contemptibility	قابلیت
capacities	قابلیت
capability	قابلیت
ability	قابلیت
abilities	قابلیت
susceptibility	قابلیت
competence	قابلیت
eligibility	قابلیت
say's law	از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
disqualifications	سلب قابلیت
vendibility	قابلیت فروش
salability	قابلیت فروش
retractility	قابلیت انقباض
predicability	قابلیت اسناد
resectability	قابلیت برش
pregnability	قابلیت تسخیر
reproducibility	قابلیت تکثیر
repeatability	قابلیت تکرار
readability	قابلیت خواندن
presentability	قابلیت ارائه
renewability	قابلیت تجدید
preventability	قابلیت جلوگیری
quench aging property	قابلیت بهسازی
reflectance	قابلیت انعکاس
disqualification	سلب قابلیت
reliableness	قابلیت اعتماد
serializability	قابلیت تسلسل
tempering quality	قابلیت بهبود
tensility	قابلیت کشش
tensibility	قابلیت کشش
tactility	قابلیت لمس
swivelling feature	قابلیت نوسان
viability	قابلیت سوددهی
survivability	قابلیت باززیستی
suability	قابلیت تعقیب
stretchability	قابلیت بسط
stickability	قابلیت محافظت
stickability	قابلیت مقاومت
solubility	قابلیت انحلال
severability	قابلیت تقسیم
serviceability	قابلیت تعمیر
serviceability	قابلیت استفاده
tenability	قابلیت تصرف
fusibility	قابلیت گداز
inflammability	قابلیت اشتعال
inheritability	قابلیت توارث
intelligibility	قابلیت فهم
interchangeability	قابلیت تبادل
interchangeability	قابلیت تعویض
susceptibility	قابلیت حساسسیت
interpretability	قابلیت تفسیر
interpretability	قابلیت توجیه
inaptly	با عدم قابلیت
imputability	قابلیت اسناد
ground visibility	قابلیت دیدزمینی
habitability	قابلیت سکنی
habitableness	قابلیت سکونت
hardenability	قابلیت سختی
ignitability	قابلیت اشتعال
ignitability	قابلیت احتراق
ignitibility	قابلیت احتراق
imitability	قابلیت تقلید
machinability	قابلیت تراش
magnetic susceptibility	قابلیت مغناطیسی
permeability	قابلیت تراوایی
pliability	قابلیت خمیدگی
portability	قابلیت ترابری
portability	قابلیت حمل
portability	قابلیت انتقال
potability	قابلیت شرب
potability	قابلیت حمل
perceptibility	قابلیت درک
penetrability	قابلیت نفوذ
malleability	قابلیت انعطاف
manageability	قابلیت اداره
maneuverability	قابلیت مانور
meltability	قابلیت گداختن
motor ability	قابلیت حرکت
moveability	قابلیت حرکت
navigability	قابلیت کشتیرانی
opposability	قابلیت تقابل
practicableness	قابلیت عبور
reliability	قابلیت اطمینان
reliability	قابلیت اعتماد
provability	قابلیت اثبات
flexibility	قابلیت انعطاف
application [applicability]	قابلیت اجرا
availability	قابلیت اجرا
usability	قابلیت اجرا
usefulness	قابلیت اجرا
applicability	قابلیت استفاده
application [applicability]	قابلیت استفاده
usefulness	قابلیت استفاده
applicability	قابلیت اجرا
reliability	قابلیت اطمینان
failure safety	قابلیت اعتماد
reliability	قابلیت اعتماد
failure safety	قابلیت اطمینان
severability	قابلیت سواشدن
tenability	قابلیت نگهداری
veniality	قابلیت اغماض
versatility	قابلیت تغییر
vibratility	: قابلیت ارتعاش
volatileness	قابلیت تبخیر
weldability	قابلیت جوشکاری
wettability	قابلیت خیسی
viability	قابلیت زیستن
usability	قابلیت استفاده
trustworthiness	قابلیت اعتماد
trustiness	قابلیت اعتماد
viability	قابلیت دوام
tolerability	قابلیت پذیرش
trafficability	قابلیت عبور
trannlatability	قابلیت ترجمه
trannlatability	قابلیت انقال
transmissibility	قابلیت فرستادن
transmissibility	قابلیت انتقال
transportability	قابلیت حمل
availability	قابلیت استفاده
throughput	قابلیت عبوردهی
adaptableness	قابلیت توافق
applicability	قابلیت اجراء
approachability	قابلیت تقرب
conversableness	قابلیت معاشرت
comparableness	قابلیت مقایسه
attainability	قابلیت حصول
audibility	قابلیت استماع