English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
fortifiable قابل استحکام
Search result with all words
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
Other Matches
insulation strength استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
strenght استحکام
substance استحکام
consistent استحکام
consistency استحکام
solidity استحکام
backbones استحکام
solidification استحکام
backbone استحکام
formidableness استحکام
strength استحکام
resistance استحکام
fortifications استحکام
ridge bone استحکام
strengths استحکام
rigidification استحکام
consistence استحکام
reinforcement استحکام
fortification استحکام
rigidity استحکام
substances استحکام
instable بی استحکام
staying power استحکام
high temperature strength استحکام حرارتی
cube commpression strenght استحکام ریشهای
consistency ثبات استحکام
granite سختی استحکام
coefficient of consolidation ضریب استحکام
strength properties خصوصیات استحکام
dielectric strength استحکام شکست
hot strength استحکام گرمایی
impact strength استحکام برخورد
consolidation استحکام تحکیم
structrual stability استحکام ساختمانی
tensile strength استحکام کششی
buckling strength استحکام خمشی
transverse bending strength استحکام خمشی
stableness استواری استحکام
disruptive strength استحکام انقطاع
solidification انجماد استحکام
dielectric strength استحکام دی الکتریک
formidability استحکام بزرگی
strength ratio نسبت استحکام
stability استواری استحکام
stability استحکام مقاومت
knot strength استحکام گره
filler میله استحکام
gritting استحکام نخاله
gritted استحکام نخاله
grit استحکام نخاله
consistence ثبات استحکام
impact strength استحکام ضربهای
initial strength استحکام اولیه
crimping groove شیار استحکام
compression strength استحکام فشاری
fatigue strength استحکام خستگی
torsional strength استحکام پیچشی
fillers میله استحکام
ultimate strength مقاومت یا استحکام نهایی
high strength cast iron چدن با استحکام عالی
gusset بست استحکام خرپاها
gussets بست استحکام خرپاها
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
intrinsic fatigue strength استحکام فرسودگی ذاتی
tracking resistance استحکام جریان خزشی
high strength steel فولاد با استحکام عالی
torsional fatigue strength استحکام فرسودگی پیچشی
izod impact strength استحکام ضربه ایزوتوپ
artificial aging افزایش استحکام الومینیوم
serigraphy ازمایش استحکام تار ابریشم
epaulement استحکام موقتی جناحی مترس
serigraph استحکام سنج تار ابریشم
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
ultimate tensile strength حد نهایی کشش و استحکام نخ [قبل از پاره شدن]
stringer قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
stringers قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
breastwork استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
beef up افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
overcasting شیرازه بافی [جهت افزایش استحکام لبه های فرش و تزئین تارهای انتهائی]
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
box beam wing نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
bending fatigue strength مقاومت تناوبی خمش استحکام استانه خمش
over stretched wrap نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
adducible قابل اضهار قابل ارائه
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
presumable قابل استنباط قابل استفاده
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
combustible قابل سوزش قابل تراکم
sensible قابل درک قابل رویت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
presentable قابل معرفی قابل ارائه
achievable قابل وصول قابل تفریق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
observable قابل مشاهده قابل گفتن
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
Mercerization مرسیزاسیون [این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
sizing آهارزنی [گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
Nomatic rugs قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble قابل حل
capable قابل
sensible قابل حس
acceptor قابل
incapable نا قابل
good قابل
thorough paced قابل
able قابل
qualified قابل
apt قابل
solvable قابل حل
abler قابل
dissoluble قابل حل
ablest قابل
limpsy قابل انحناء
moveable قابل تغییر
multipliable قابل تکثیر
drinkable قابل اشامیدن
multiplicable قابل تکثیر
selectively قابل انتخاب
insurable قابل بیمه
interconvertible قابل تبدیل
apparent قابل رویت
namable قابل ذکر
regrettable قابل تاسف
limsy قابل انحناء
selective قابل انتخاب
eligible قابل انتخاب
nota bene قابل توجه
meltable قابل ذوب
negligible قابل اغماض
negotiable قابل معامله
limit of inflammability حد قابل اشتعال
inquirable قابل تحقیق
noticeable قابل توجه
negotiate قابل انتقال
limpsey قابل انحناء
inspirable قابل تنفس
negotiated قابل انتقال
negotiates قابل انتقال
licensable قابل اجازه
negotiating قابل انتقال
leviable قابل تحمیل
negotiable قابل مذاکره
moot قابل بحث
livable قابل زیستن
mobilizable قابل تجهیز
macroscopic قابل رویت
merchantable قابل معامله
serviceable قابل استفاده
digestible قابل هضم
justifiable قابل توجیه
irrigable قابل ابیاری
inventible قابل اختراع
enforceable قابل اجراء
detectable قابل کشف
enforceable قابل اجرا
inventible قابل جعل
irrecusable غیر قابل رد
imaginable قابل درک
medicable قابل معالجه
maintainable قابل نگاهداری
investigable قابل رسیدگی
machinable قابل تراش
trustworthy قابل اعتماد
mistakable قابل اشتباه
livable قابل معاشرت
livable قابل زندگی
liveable قابل زیستن
liveable قابل معاشرت
kenspeckle قابل شناسایی
minable قابل استخراج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com