English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
getatable قابل دسترس توفیق یافتنی
Other Matches
on hand <idiom> قابل دسترس
accessible قابل دسترس
accessible در دسترس قابل وصول
an accessible place جای قابل دسترس
staffing قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
hogs برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hogged برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hog برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
palette مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
palettes مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
accessibly چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
desk accessories وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
data diddling روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data interchange format استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
state of grace توفیق
successes توفیق
graciousness توفیق
success توفیق
blessing in d. توفیق اجباری
by the grace of god به توفیق خدا
unattached توفیق نشده
grand slam توفیق عظیم
flying colors توفیق کامل
killing توفیق ناگهانی
gracious توفیق دهنده
killings توفیق ناگهانی
miscarriage عدم توفیق
grand slams توفیق عظیم
lose out توفیق نیافتن
miscarriages عدم توفیق
free grace توفیق بی منت الهی
more power to your elbow خدابشما توفیق بدهد
detectable یافتنی
acquirable یافتنی
stretchable بسط یافتنی
makable <adj.> دست یافتنی
makeable <adj.> دست یافتنی
salvable نجات یافتنی
makable [spv. makeable] <adj.> دست یافتنی
accessible دست یافتنی
feasible <adj.> دست یافتنی
doable <adj.> دست یافتنی
contrivable <adj.> دست یافتنی
achievable <adj.> دست یافتنی
depletable تقلیل یافتنی
manageable <adj.> دست یافتنی
terminable پایان یافتنی
get table دست یافتنی
possible [doable, feasible] <adj.> دست یافتنی
achievable دست یافتنی
executable <adj.> دست یافتنی
workable <adj.> دست یافتنی
practicable <adj.> دست یافتنی
retrievable باز یافتنی
get at able یافتنی پیدا کردنی
protractile بسط وتوسعه یافتنی
transmutative قلب ماهیت یافتنی
traceable جستجو کردنی یافتنی
transmutable قلب ماهیت یافتنی
superable تفوق یافتنی فائق شدنی
disposal در دسترس
near at hand در دسترس
accesses دسترس
accessed دسترس
access دسترس
accessing دسترس
disposal دسترس
available در دسترس
reach دسترس
reached دسترس
reaches دسترس
at arm's length در دسترس
reaching دسترس
within teach دسترس
accessible در دسترس
within teach در دسترس
placing at disposal در دسترس گذاردن
accessed راه دسترس
accesses راه دسترس
availablity دسترس پذیری
access راه دسترس
available with در دسترس نزد .....
available by در دسترس از طریق .....
access point نقطه دسترس
accessible duct مجرای دسترس
availability دسترس پذیری
off the shelf مواد در دسترس
on tap <adj.> همیشه در دسترس
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
out-of-the-way غیرقابل دسترس
out of the way غیرقابل دسترس
available دسترس پذیر
inaccessible <adj.> غیرقابل دسترس
to be available در دسترس بودن
inaccessible غیرقابل دسترس
inaccessible خارج از دسترس
availability در دسترس بودن
accessing راه دسترس
place at disposal در دسترس قرار دادن
abaton [محل خارج از دسترس]
passing shot ضربه دور از دسترس
system availability دسترس پذیری سیستم
available amount مقدار [چیزهای] در دسترس
average available discharge بده میانگینی دسترس
someone has at present در دسترس کسی بودن
to be available [to someone] در دسترس [کسی] بودن
utilizes در دسترس قرار دادن
utilizing در دسترس قرار دادن
utilize در دسترس قرار دادن
utilising در دسترس قرار دادن
utilised در دسترس قرار دادن
unavailable energy نیروی خارج از دسترس
utilises در دسترس قرار دادن
unattainbility of absolute zero دسترس ناپذیری صفر مطلق
ball توپ دور از دسترس توپزن
to put something at somebody's disposal چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
utilization به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
long hop توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
unhandy ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
currents ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
equities اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equity اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
current ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
buffer pool تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
sensible قابل درک قابل رویت
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
adducible قابل اضهار قابل ارائه
observable قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
combustible قابل سوزش قابل تراکم
presentable قابل معرفی قابل ارائه
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
achievable قابل وصول قابل تفریق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
presumable قابل استنباط قابل استفاده
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
accessed در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
The world is your oyster! <proverb> دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
access در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
to make approaches وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
accesses در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
nsfnet یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
able قابل
solvable قابل حل
sensible قابل حس
incapable نا قابل
dissoluble قابل حل
good قابل
capable قابل
thorough paced قابل
ablest قابل
apt قابل
soluble قابل حل
abler قابل
acceptor قابل
qualified قابل
reprouducible قابل تولیدیاتناسل
reputable قابل اطمینان
resistible قابل مقاومت
reproducible قابل تکثیر
reclaimable قابل احیاء
reputable قابل شهرت
changeable قابل تغییر
liable قابل اطمینان
plausible قابل استماع
repeatable قابل تکرار
mobiles قابل تحرک
adjustable قابل تنظیم
identifiable قابل شناسایی
representable قابل عرضه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com