Dictiornary-Farsi | قابل گردش ایش دار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)

English	Persian
rotatable	قابل گردش ایش دار


Other Matches

constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
recoverable item	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
combustible	قابل سوزش قابل تراکم
presentable	قابل نمایش قابل تقدیم
changeable	قابل تعویض قابل تبدیل
elastic	قابل کش امدن قابل انعطاف
sensible	قابل درک قابل رویت
observable	قابل مشاهده قابل گفتن
flexile	قابل تغییر قابل تطبیق
bilable	قابل رهایی قابل ضمانت
tenable	قابل مدافعه قابل تصرف
achievable	قابل وصول قابل تفریق
adducible	قابل اضهار قابل ارائه
presumable	قابل استنباط قابل استفاده
presentable	قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy	قابل تشکر قابل شکر
transferable	قابل واگذاری قابل انتقال
exigible	قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible	قابل تقاضا قابل ادعا
hiked	گردش
twirling	گردش
hike	گردش
on the rove	در گردش
nutation	گردش
travel	گردش
maeander	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
hikes	گردش
raced	گردش
hiking	گردش
races	گردش
cycle	گردش
cycled	گردش
traveled	گردش
cycles	گردش
paseo	گردش
rotation	گردش
trips	گردش
flowed	گردش
tripped	گردش
flow	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
trip	گردش
flows	گردش
traversing	گردش
traverses	گردش
travels	گردش
movement	گردش
canter	گردش
cantered	گردش
cantering	گردش
canters	گردش
perambulation	گردش
meander	گردش
meandered	گردش
meandering	گردش
excursions	گردش
excursion	گردش
wrest	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
water circulation	گردش اب
progress	گردش
meanders	گردش
operation	گردش
twirl	گردش
twirled	گردش
twirls	گردش
run	گردش
runs	گردش
turns	گردش
turn	گردش
jaunts	گردش
jaunt	گردش
revolution	گردش
rev	گردش
revs	گردش
revved	گردش
revving	گردش
stroll	گردش
strolled	گردش
strolls	گردش
circuits	گردش
circuit	گردش
race	گردش
circulations	گردش
progressing	گردش
periods	گردش
walking	گردش
period	گردش
turnover	گردش
circulation	گردش
flowline	خط گردش
flowine	خط گردش
ambulation	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
progresses	گردش
revolutions	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
itineration	گردش
circumrotation	گردش
itineracy	گردش
progressed	گردش
promenade	گردش
promenades	گردش
capacities	حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity	حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
perambulating	گردش کردن در
perambulate	گردش کردن در
circulating asset	دارایی در گردش
circulations	مسیر گردش
perambulated	گردش کردن در
flow direction	جهت گردش
perambulates	گردش کردن در
turnaround time	زمان گردش
circulates	گردش کردن
circulating capital	سرمایه در گردش
circulation of money	گردش پول
currency circulation	گردش پول
clockwise rotation	گردش به راست
clockwise rotation	گردش براست
circulated	گردش کردن
round robin	با گردش نوبت
circulated	به گردش در اوردن
gyroscopes	گردش بین
revolving fund	اعتبار در گردش
field trip	گردش علمی
gyroscope	گردش بین
rate of turn	میزان گردش
circulative	گردش کننده
sashay	گردش سفر
continous cycle	گردش دائمی
circulationg air	هوای در گردش
daily round	گردش روزانه
cycle of water	گردش اب در طبیعت
cycle of the room	گردش ماه
train ride	گردش با قطار
cooling water circulation	گردش اب سرد
eyre	گردش دورانی
working capital	سرمایه در گردش
data flow	گردش داده ها
rpm	گردش در دقیقه
excurse	گردش کردن
excursionist	گردش کننده
river trip	گردش رودخانه ای
walkabouts	گردش پیاده
walkabout	گردش پیاده
control flow	گردش کنترل
passageway	غلام گردش
to make an excursion	گردش کردن
to take a stroll	گردش کردن
to go for a stroll	گردش کردن
to be in a whirl	گردش کردن
the turn of a wheel	گردش چرخ
circulates	به گردش در اوردن
circulation	مسیر گردش
to make an excursion	به گردش رفتن
passageways	غلام گردش
turning effect	اثر گردش
turning circle	دایره گردش
ride	گردش سواره
rides	گردش سواره
continous running	گردش دائمی
right handed rotation	گردش به راست
operation	گردش جنبش
take a walk	گردش کردن
rolls	چرخش گردش
cash flow	گردش وجوه
nyuctitropism	گردش برگ در شب
rotation	گردش مشاغل
rotation	گردش روتاسیون
negative caster	گردش معکوس
wheels	گردش ناو
wheeling	گردش ناو
wheel	گردش ناو
operating capital	سرمایه در گردش
cycle	دوره گردش
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
cycled	دوره گردش
angle of rotation	زاویه گردش
cycles	دوره گردش
rambling	گردش کننده
pleasure ground	گردش گاه
promenades	گردش کردن
turnover	گردش معاملات
money in circulation	پول در گردش
revs per minute	گردش بر دقیقه
rove	گردش کردن
roved	گردش کردن
roves	گردش کردن
revolutions per minute	گردش بر دقیقه