Dictiornary-Farsi | قاضی عسکر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 74 (5 milliseconds)

English	Persian
padre	قاضی عسکر
padres	قاضی عسکر
holy joe	قاضی عسکر
judge advocate	قاضی عسکر


Other Matches

arrest of judgment	سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
judging	قاضی
judged	قاضی
judges	قاضی
judge	قاضی
pretorian	قاضی
pretor	قاضی
magistracy	قاضی
kadi or kadee	قاضی
recusatio judicis	رد قاضی
cadi	قاضی
bencher	قاضی
the chief justice	قاضی القضات
interrogators	قاضی تحقیق
provost marshal	قاضی نظامی
Chief Justices	قاضی القضات
before the jvdges	در حضور قاضی
Chief Justice	قاضی اعظم
personal knowledge of the judge	علم قاضی
Chief Justice	قاضی القضات
examing magistrate	قاضی تحقیق
examinating magistrate	قاضی تحقیق
judicial interrogator	قاضی تحقیق
Chief Justices	قاضی اعظم
interrogator	قاضی تحقیق
arbiter	قاضی داور
chaplains	قاضی عسگر
arbitrator	قاضی تحکیم
chaplain	قاضی عسگر
arbitrators	قاضی تحکیم
stylists	قاضی سلیقه
judge	قاضی دادرس
stylist	قاضی سلیقه
Justices of the Peace	قاضی صلحیه
judging	قاضی دادرس
judges	قاضی دادرس
arbiters	قاضی داور
judged	قاضی دادرس
Justice of the Peace	قاضی صلحیه
to reckon with out one's host	تنها به قاضی رفتن
king's counsel	قاضی دادگاه پادشاه
magistrates	قاضی دادگاه جنحه
samson	قاضی قدیم اسرائیل
county magestrate	قاضی دادگاه استان
coram judice	در حضور قاضی اصاع
magistrate	قاضی دادگاه جنحه
Soc	اصل استقلال قاضی
circuits	حوزه قضایی یک قاضی دور
praetor	قاضی یاافسر مادون کنسول
circuit	حوزه قضایی یک قاضی دور
puisne judge	قاضی پایین رتبه دادرس جز
to bring the matter before a court [the judge]	دعوایی را در حضور قاضی آوردن
to bring somebody before the judge	کسی را در حضور قاضی آوردن
The judge remained an honest man all his life .	قاضی تمام عمرش درستکار ماند
chaplaincy	مقام یا محل کار قاضی عسگر
chaplaincies	مقام یا محل کار قاضی عسگر
bench warrant	حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
nemo potest esse simul actor et judex	هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
acetiam	برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
The judge will have the final say on the matter.	قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
attaint	محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
acatalectic	قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
case law	رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
perverse verdict	رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
justiciar	قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
procedendo	حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
barrator	قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
misdirection	در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
summings up	خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up	خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند