English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
canon law قانون کلیسایی
Other Matches
benefice درامد کلیسایی
parochial school اموزشگاه کلیسایی
synods شورای کلیسایی
synod شورای کلیسایی
beneficed دارای درامد کلیسایی
sanctioning فتوای کلیسایی سوگند
sanctions فتوای کلیسایی سوگند
ecumenism وحدت گرایی کلیسایی
sanctioned فتوای کلیسایی سوگند
sanction فتوای کلیسایی سوگند
synodic مربوط به شورای کلیسایی
synodical مربوط به شورای کلیسایی
fortified church [کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
basilica [کلیسایی با ساختمان مربع شکل]
churches کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
church کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
archdiocese ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
canonic مومن باصول کلیسایی سیستم منطقی
to i. anyone to a benefice درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
acapella اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
prebend محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebendal محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
ambulatory church [کلیسایی که حرم و نمازخانه آن با رواق جدا شده است.]
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
lady chapel کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
High Church فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
mediant یکی ازالحان سرود کلیسایی که حدفاصل بین اهنگ طبیعی صداواوج صدا است
canon قانون کلی قانون شرع
canons قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
the long arm of the law دست قانون [دست قدرتمند قانون]
kanoon قانون
enacment قانون
lex قانون
legal قانون
acted قانون
regardless of the law به قانون
statutes قانون
hess's law قانون هس
legislation قانون
statute قانون
law قانون
laws قانون
regulation قانون
act قانون
canons قانون
canon قانون
code قانون
nisi قانون
law of constant heat sumation قانون هس
edict قانون
rule قانون
edicts قانون
gay lussac's law قانون گیلوساک
the letter of the law لفظ یا نص قانون
fechner's law قانون فخنر
commercial code قانون تجارت
code civil قانون مدنی
extralegal ماورای قانون
gas laws قانون گاز
game law قانون شکار
statutory law قانون مدون
unwritten law قانون ننوشته
faraday's law قانون فارادی
stokes' law قانون استوکس
faraday's law قانون فاراده
substantive law قانون ماهوی
five second rule قانون 5 ثانیه
clublaw قانون سرنیزه
chain rule قانون زنجیری
charle's law قانون شارل
walras law قانون والراس
claimant [arbitration proceedings] مدعی [قانون]
governing law قانون حاکم
wagners law قانون واگنر
statue law قانون یا قوانین
status of limitations قانون مرورزمان
chrles' law قانون شارل
civil code قانون مدنی
violation of law نقض قانون
civillaw قانون مدنی
gresham's law قانون گرشام
clublaw قانون زور
graham's law قانون گراهام
commercial law قانون تجارت
engel's law قانون انگل
curie's law قانون کوری
enactor واضع قانون
enactment of law وضع قانون
employment act قانون اشتغال
dalton's law قانون دالتون
tax law قانون مالیاتی
einstein's law قانون اینشتاین
economic law قانون اقتصادی
dead letter قانون منسوخ
the spirit of the law روح قانون
distribution law قانون توزیع
the letter of the law عبارت قانون
declaratory statute قانون اعلامی
the spirit of the law جوهر قانون
crown law قانون جزائی
commutative law قانون جابجایی
conscription law قانون سربازگیری
conservation law قانون بقا
constitutional low قانون اساسی
trapezoidal law قانون ذوذنقهای
engels law قانون انگل
constitutionally مطابق قانون
codification قانون نویسی
constructionist کسیکه قانون
contrary to the law مخالف قانون
corpus juris روح قانون
corpus juris اساس قانون
to break a law قانون شکنی
coulomb's law قانون کولن
demorgans law قانون دمورگان
greshams law قانون گرشام
okuns law قانون اوکان
nomological شبیه قانون
law of frequency قانون بسامد
law of gravitation قانون گرانش
nomological وابسته به قانون
nomography فن قانون گذاری
law of induced current قانون لنتس
nomographer قانون گذار
nomographer قانون گذاری
law of nations قانون ملل
nationality law قانون تابعیت
law of election قانون انتخابات
law of effect قانون اثر
law of contiguity قانون مجاورت
law of contract قانون قرارداد
ohm's law قانون اهم
offense قانون شکنی
law of demand قانون تقاضا
obedient to the law مطیع قانون
obedient to the law پیرو قانون
nomology قانون شناسی
nomological منطبق با قانون
law of primacy قانون تقدم
mil rule قانون میلیم
merkel's law قانون مرکل
lawmaker قانون گزار
left hand rule قانون دست چپ
make law وضع قانون
legiskative قانون گذار
legislatress قانون گذار زن
legislatrix قانون گذار زن
legist قانون دان
lenz' law قانون لنز
lextalionis قانون قصاص
lenz's law قانون لنتس
lawbreaker قانون شکن
law of use قانون استعمال
law of progression قانون پیشروی
law of readiness قانون امادگی
law of recency قانون تاخر
mercantile law قانون تجارت
law of reflection قانون بازتاب
reflection law قانون بازتاب
law of scarcity قانون کمیابی
matrimonially به قانون زناشوئی
marioote law قانون ماریوت
ignorance of law جهل به قانون
parallel law قانون توازی
scofflaw ناقض قانون
introduce law انشاء قانون
rambunctious بی قانون و قاعده
islamic law قانون شرع
procedural law قانون شکلی
jachson's law قانون جکسون
joiting law قانون ژول
joule's law قانون ژول
jurisconsult قانون دان
jurisprudent قانون دان
insolvent law قانون اعسار
insolvent law قانون درماندگی
scofflaw قانون شکن
say's law of markets قانون بازارهای سی
hauy law قانون هوی
rule of thumb قانون عمومی
rule of thumb قانون کلی
hook's law قانون هوک
riot act قانون ضد اغتشاشات
hubble law قانون هابل
religious law قانون شرع
raoult's law قانون رائول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com