English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (8 milliseconds)
English Persian
preganglionic قبل از عقده عصبی
Search result with all words
preganglionic وابسته به جلو عقده عصبی
Other Matches
neuritis التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
nervation ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia درد عصبی مرض عصبی
complex عقده
complexes عقده
ganglion عقده
superiority complex عقده ای
complexes عقده روانی
oedipus complex عقده ادیپ
edipus complex عقده ادیپ
nodules برامدگی عقده
nodule برامدگی عقده
spinal ganglion عقده نخاعی
sympathetic ganglion عقده سمپاتیک
obsessions عقده روحی
diana complex عقده دیانا
obsession عقده روحی
universal complex عقده همگانی
complex indicator نشانگر عقده
orestes complex عقده اورستس
knot مشکل عقده
medea complex عقده میدیا
complex عقده روانی
lump in throat عقده در گلو
jocasta complex عقده یوکاستا
ganglionated عقده دار
electra complex عقده الکترا
inferiority complexes عقده حقارت
inferiority complex عقده حقارت
knots مشکل عقده
mother complex عقده مادری
medea complex عقده فرزند کشی
obsess ایجاد عقده روحی کردن
obsessed ایجاد عقده روحی کردن
obsesses ایجاد عقده روحی کردن
obsessing ایجاد عقده روحی کردن
v , series سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
engram رد عصبی
neurogram رد عصبی
nervelessness بی عصبی
abnerval عصبی
uptight عصبی
overwrought عصبی
on pins and needles <idiom> عصبی
nervous عصبی
neurotic عصبی
twitchy عصبی
keyed up <idiom> عصبی
neural عصبی
neurofibril تار عصبی
sweat bullets/blood <idiom> عصبی بودن
nerve fibre تار عصبی
nerve ending پایانه عصبی
lose temper <idiom> عصبی شدن
nerve current جریان عصبی
nerve deafness کری عصبی
Relax! عصبی نشو!
nerve center مرکز عصبی
nerve cell سلول عصبی
nerve impulse تکانه عصبی
nerve path گذرگاه عصبی
neural induction القای عصبی
neural lesion ضایعه عصبی
neural network شبکه عصبی
neural reverbration ارتعاش عصبی
psychochemical agent گاز عصبی
neural satiation اشباع عصبی
neuritis التهاب عصبی
neurocyte یاخته عصبی
neural discharge تخلیه عصبی
neural conduction رسانش عصبی
psychochemical agent عامل عصبی
nerve plexus شبکه عصبی
neuroplexus شبکه عصبی
nerve tissue بافت عصبی
nervelessly از روی بی عصبی
neural arc قوس عصبی
neural bond پیوند عصبی
neural circuit مدار عصبی
plexus شبکه عصبی
nerve cell یاخته عصبی
nerve block وقفه عصبی
shocks حمله عصبی
causalgia سوزش عصبی
neuron یاخته عصبی
nerves رشته عصبی
neurons یاخته عصبی
anorexia nervosa بی اشتهایی عصبی
nervous system دستگاه عصبی
nervous systems دستگاه عصبی
nerve رشته عصبی
shocked حمله عصبی
shock حمله عصبی
neuralgia درد عصبی
interneuron داخل عصبی
ganglion غده عصبی
willies حمله عصبی
interneural داخل عصبی
tracts دسته تار عصبی
neurotic دچار اختلال عصبی
neuropsychiatric درمان روانی عصبی
parasympathetic nervous system دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
parabiosis وقفه رسانش عصبی
tense عصبی وهیجان زده
neurotransmitter انتقال دهنده عصبی
neuroptera حشرات عصبی الجناح
jittery وحشت زده و عصبی
reciprocal innervation تحریک عصبی تقابلی
sympathetic nervous system دستگاه عصبی سمپاتیک
tract دسته تار عصبی
discharges شلیک عصبی تخلیه
on edge <idiom> خیلی عصبی وخشمگین
anorexic مبتلا به بی اشتهایی عصبی
visceral nervous system دستگاه عصبی احشایی
discharge شلیک عصبی تخلیه
hysteria هیستری حمله عصبی
unipolar سلولهای عصبی یک قطبی
vegetative nervous system دستگاه عصبی نباتی
neuropsychiatric مرض روانی و عصبی
commissure بافت عصبی رابط
neuroblast یاخته رویانی عصبی
tensest عصبی وهیجان زده
nerve agent عامل شیمیایی عصبی
conceptual nervous system دستگاه عصبی فرضی
tensing عصبی وهیجان زده
commissural fibres رشتههای عصبی رابط
autonomic nervous system دستگاه عصبی نباتی
bradyarthria کندگویی عصبی- ماهیچه یی
cns دستگاه عصبی مرکزی
tenser عصبی وهیجان زده
neurogenic دارای ریشه عصبی
tensed عصبی وهیجان زده
neuropath دچار اختلالات عصبی
neuromuscular coordination هماهنگی عصبی- عضلانی
tenses عصبی وهیجان زده
tie up in knots <idiom> کسی را عصبی ونگران کردن
autonomic منسوب به دستگاه عصبی خودکار
autonomic nervous system دستگاه عصبی خود مختار
neurogenic ایجاد کننده بافت عصبی
liminal وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
nervous عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
dendrite شاخههای متعدد سلولهای عصبی
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
ans دستگاه عصبی خود مختار
oxime ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
psychoneural parallelism توازی نگری روانی- عصبی
neurocirculatory asthenia ضعف عصبی- گردش خونی
sympathetic nervous system دستگاه عصبی خود کار
psychoneurosis ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
parasympathetic وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
psychoneurotic مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
neuromuscular وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
solar plexus شبکه عصبی ناحیه زیر معده
parasympathetic عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
nerve fascicle دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest. اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
nerve bundle دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
aeroneurosis اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
neuron رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neurons رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
limen کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
to get worked up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
cingulum bundle دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
subliminal غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminally غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
to work oneself up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
neural net مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
parkinsonism اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
cassion discase تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
cybernetics مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
antineuritic برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com