Dictiornary-Farsi | قدرت رنگ امیزی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
colornig power	قدرت رنگ امیزی


Other Matches

empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
merges	در هم امیزی
merge	در هم امیزی
syncrasy	هم امیزی
confluence	هم امیزی
confluences	هم امیزی
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
sociability	مردم امیزی
pigmentation	رنگ امیزی
coloration	رنگ امیزی
coloring	رنگ امیزی
colouring	رنگ امیزی
colouration	رنگ امیزی
oppressiveness	ستم امیزی
polychromy	رنگ امیزی
miraculousness	اعجاز امیزی
sententiousness	نصیحت امیزی
riskiness	مخاطره امیزی
to blend colours	زنگ امیزی کردن
fret	رنگ امیزی کردن
flicker fusion frequency	بسامد در هم امیزی سوسوها
manhelper	دستک رنگ امیزی
frets	رنگ امیزی کردن
pallet knife	ماله رنگ امیزی
offensiveness	اهانت امیزی بدی
instructiveness	تعلیم امیزی بودن
manhelper	چوب رنگ امیزی
lay in	رنگ امیزی کردن
limn	رنگ امیزی کردن
color codig	رنگ امیزی با علامت
binaural fusion	در هم امیزی شنود دو گوش
binocular fusion	در هم امیزی دید دو چشمی
bovarism	در هم امیزی خیال و واقعیت
boot topping	رنگ امیزی خط ابخور
bepaint	رنگ امیزی کردن
color wheel	گردونه رنگ امیزی
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
bring off	به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
piquancy	گوشه داری طعنه امیزی
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
ham	بطور اغراق امیزی عمل کردن
hyperbolize	بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
garnishing	رنگ امیزی کردن برای استتار
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
by the holy poker	سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
palettes	لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette	لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
chiaroscuro	نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
fuchsin	رنگ قرمز مایل به ابی که برای رنگ امیزی پشم وابریشم وچرم بکا رمیرود
fuchsine	رنگ قرمز مایل به ابی که برای رنگ امیزی پشم وابریشم وچرم بکا رمیرود
posses	قدرت
posse	قدرت
might	قدرت
forces	قدرت
tension	قدرت
force	قدرت
energy	قدرت
godown	قدرت
tensions	قدرت
strength	قدرت
strengths	قدرت
strong arm	قدرت
nerves	قدرت
potency	قدرت
energies	قدرت
zing	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
vigour	قدرت
commanding	با قدرت
nerve	قدرت
strong-arm	قدرت
forcing	قدرت
powered	قدرت
vim	قدرت
abilities	قدرت
ability	قدرت
power	قدرت
power takeoff	قدرت
authority	قدرت
vigor	قدرت
vis	قدرت
powers	قدرت
strenght	قدرت
will power <idiom>	قدرت
capability	قدرت
sovereignty	قدرت
powering	قدرت
fasces	قدرت مجازات
effective power	قدرت موثر
explosive force	قدرت انفجار
explosive energy	قدرت انفجار
emissive power	قدرت صدور
engine power	قدرت موتور
engine performance	قدرت موتور
imperium	قدرت مطلقه
fire power	قدرت اتش
economic power	قدرت اقتصادی
conveying capacity	قدرت انتقال
combat power	قدرت رزمی
cogency	قدرت عقیده
circuit breaking capacity	قدرت قطع
bond strength	قدرت پیوند
benumb	بی قدرت کردن
bearing capacity	قدرت تحمل
basicity	قدرت بازی
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
countervailing power	قدرت همسنگ
economic potential	قدرت اقتصادی
driving power	قدرت محرکه
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
diagonal power	قدرت قطری
detection range	قدرت اکتشافی
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
deglutition	قدرت بلع
damping power	قدرت میرایی
cutting capacity	قدرت برش
high power transistor	ترانزیستور قدرت
cutting power	قدرت برش
seapower	قدرت دریایی
prepotency	قدرت کامل
prepotence	قدرت کامل
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
power supplay	منبع قدرت
power structure	ساخت قدرت
power stroke	مرحله قدرت
power source	منبع قدرت
power outege	قطع قدرت
power loss	گمگشتگی قدرت
power loss	تلف قدرت
power function	تابع قدرت
power factor	ضریب قدرت
power distribution	پخش قدرت
social power	قدرت اجتماعی
useful power	قدرت مفید
sea power	قدرت بحری
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
scattering power	قدرت پراکندگی
saber rattling	قدرت نمایی
source of power	منبع قدرت
retentivity	قدرت نگهداری
resolving power	قدرت تفکیک
refractive power	قدرت شکست
strenght	قدرت شدت
receptivity	قدرت پذیرش
rating plate	پلاک قدرت
puissance	توان قدرت
super power	ابر قدرت
the finger of god	قدرت خدا
power dissipation	اتلاف قدرت
power consumption	مصرف قدرت
will-power	قدرت اراده
reflecting power	قدرت انعکاس
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
high power engine	موتورپر قدرت
hiding power	قدرت پوشش
power switch	کلید قدرت
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
heam yoei vooly	تئوری قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
great power	کشور با قدرت
generator output	قدرت مولد
fluxing power	قدرت سیلان
world power	قدرت جهانی
high powerd money	پول پر قدرت
power cable	کابل قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
palgwe	فوق قدرت
voltage source	منبع قدرت
monopoly power	قدرت انحصاری
will to power	قدرت خواهی
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
low power stage	طبقه کم قدرت
ionic strength	قدرت یونی
world power	قدرت دنیوی
input power	قدرت ورودی
increase of power	افزایش قدرت
horse power	قدرت اسب
fire power	قدرت تیراندازی
heaven	قدرت پروردگار
powering	قدرت نیرو
power	قدرت نیرو
solvency	قدرت حلالپوشی
stock-cars	قدرت و دوام
can	قدرت داشتن
canning	قدرت داشتن
cans	قدرت داشتن
stock-car	قدرت و دوام
powers	قدرت نیرو
stock car	قدرت و دوام