Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
heaven	قدرت پروردگار
heavens	قدرت پروردگار
Other Matches
gods	پروردگار
god	پروردگار
the deity	پروردگار
the holy one	پروردگار
providental	مربوط به توجه پروردگار
empowering	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers	صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness	قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat	اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power	قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
gradient circuit	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination	قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
zing	قدرت
forcing	قدرت
capability	قدرت
godown	قدرت
posse	قدرت
abilities	قدرت
forces	قدرت
tension	قدرت
tensions	قدرت
sovereignty	قدرت
authority	قدرت
ability	قدرت
force	قدرت
power takeoff	قدرت
posses	قدرت
nerve	قدرت
vigour	قدرت
vis	قدرت
vim	قدرت
vigor	قدرت
might	قدرت
energies	قدرت
nerves	قدرت
potency	قدرت
strength	قدرت
strengths	قدرت
inauthoritative	بی قدرت
commanding	با قدرت
strenght	قدرت
will power <idiom>	قدرت
strong arm	قدرت
strong-arm	قدرت
energy	قدرت
powered	قدرت
power	قدرت
powers	قدرت
powering	قدرت
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
canning	قدرت داشتن
economic potential	قدرت اقتصادی
can	قدرت داشتن
driving power	قدرت محرکه
cans	قدرت داشتن
emissive power	قدرت صدور
heam yoei vooly	تئوری قدرت
power source	منبع قدرت
prepotency	قدرت کامل
economic power	قدرت اقتصادی
damping power	قدرت میرایی
the finger of god	قدرت خدا
power outege	قطع قدرت
power supplay	منبع قدرت
useful power	قدرت مفید
hiding power	قدرت پوشش
fullest	تمام قدرت
scattering power	قدرت پراکندگی
full	تمام قدرت
power switch	کلید قدرت
detectability	قدرت اشکارسازی
destructivity	قدرت تخریب
puissance	توان قدرت
refractive power	قدرت شکست
cutting power	قدرت برش
detection range	قدرت اکتشافی
diagonal power	قدرت قطری
solvency	قدرت حلالپوشی
heavy current circuit breaker	کلید قدرت
power failure	قطع قدرت
deglutition	قدرت بلع
power failures	قطع قدرت
effective power	قدرت موثر
firepower	قدرت شلیک
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
authoritarianism	قدرت طلبی
cutting capacity	قدرت برش
engine power	قدرت موتور
saber rattling	قدرت نمایی
benumb	بی قدرت کردن
explosive force	قدرت انفجار
bearing capacity	قدرت تحمل
engine performance	قدرت موتور
basicity	قدرت بازی
authority symbol	نماد قدرت
authority figure	مظهر قدرت
rating plate	پلاک قدرت
bond strength	قدرت پیوند
retentivity	قدرت نگهداری
combat power	قدرت رزمی
receptivity	قدرت پذیرش
cogency	قدرت عقیده
power transmission	انتقال قدرت
power test	ازمون قدرت
reflecting power	قدرت انعکاس
circuit breaking capacity	قدرت قطع
explosive energy	قدرت انفجار
resolving power	قدرت تفکیک
fasces	قدرت مجازات
sea power	قدرت بحری
countervailing power	قدرت همسنگ
accelerating power	قدرت شتاب
source of power	منبع قدرت
absorption power	قدرت جذب
absorbency	قدرت جذب
great power	کشور با قدرت
power stroke	مرحله قدرت
gripping power	قدرت مهارکنندگی
strenght	قدرت شدت
generator output	قدرت مولد
social power	قدرت اجتماعی
fire power	قدرت اتش
conveying capacity	قدرت انتقال
prepotence	قدرت کامل
fire power	قدرت تیراندازی
seapower	قدرت دریایی
fluxing power	قدرت سیلان
almightiness	قدرت کامل
power structure	ساخت قدرت
adhesive stress	قدرت چسبندگی
super power	ابر قدرت
dynamism	قدرت تحرک
resolutions	قدرت تشخیص
resolution	قدرت تشخیص
low power stage	طبقه کم قدرت
low power transistor	ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
power distribution	پخش قدرت
power dissipation	اتلاف قدرت
power consumption	مصرف قدرت
power cable	کابل قدرت
purchasing power	قدرت خرید
creativity	قدرت ابداع
creativity	قدرت خلاقه
palgwe	فوق قدرت
magnitude	شدت قدرت
omnipotence	قدرت مطلق
omnipotence	قدرت تام
authoritarians	قدرت طلب
authoritarian	قدرت طلب
rods	میله قدرت
pi accepting	قدرت پی پذیری
monopoly power	قدرت انحصاری
world power	قدرت جهانی
authority	مرجع قدرت
powers	قدرت نیرو
powering	قدرت نیرو
scepter	قدرت یا اقتدارسلطنتی
powered	قدرت نیرو
power	قدرت نیرو
rod	میله قدرت
sight	قدرت دید
will-power	قدرت اراده
high power microscope	میکروسکوپ پر قدرت
sights	قدرت دید
high power transformer	ترانسفورماتور قدرت
high power transistor	ترانزیستور قدرت
like a ton of bricks <idiom>	به شدت یا با قدرت
high powerd money	پول پر قدرت
horse power	قدرت اسب
hands	قدرت توپگیری
high power engine	موتورپر قدرت
world power	قدرت دنیوی
acidity	قدرت اسیدی
on	در اوج قدرت
leverage	قدرت نفوذ
enterprises	قدرت اقدام
voltage source	منبع قدرت
superpowers	ابر قدرت
superpower	ابر قدرت
enterprise	قدرت اقدام
will to power	قدرت خواهی
power loss	گمگشتگی قدرت
stock-cars	قدرت و دوام
posses	قدرت قانونی
posse	قدرت قانونی
discourse	قدرت استقلال
discourses	قدرت استقلال
power function	تابع قدرت
staying power	طاقت قدرت
power factor	ضریب قدرت
imperium	قدرت مطلقه
ionic strength	قدرت یونی
increase of power	افزایش قدرت
stock-car	قدرت و دوام
input power	قدرت ورودی
stock car	قدرت و دوام
power loss	تلف قدرت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com