English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
by gone قدیمی گذشته ها
Search result with all words
veteran سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
veterans سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
khamseh خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Other Matches
parallel اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
due out از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
old red sandstone سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
forepast گذشته
not to mention <conj.> گذشته از
let [leave] alone <conj.> گذشته از
due out گذشته
last night شب گذشته
departed گذشته
foreby گذشته
forepassed گذشته
last a گذشته
foretime گذشته
to say nothing of <conj.> گذشته از
aside گذشته از
oldest گذشته
older گذشته
old گذشته
not to speak of <conj.> گذشته از
historical گذشته
past گذشته
preceded گذشته
agone گذشته
aside from گذشته از
and certainly not <conj.> گذشته از
spun or span گذشته
gone by گذشته
bypast گذشته
by gone گذشته
beyoned the pale از حد گذشته
bygone گذشته
asides گذشته از
yesternight شب گذشته
What is past is past . what is gone is gone . گذشته ها گذشته
over with گذشته
whish بسرعت گذشته
aside from that <adv.> گذشته از این
yesterday زمان گذشته
also [moreover] <adv.> گذشته از این
additionally <adv.> گذشته از این
late تازه گذشته
furthermore <adv.> از این گذشته
furthermore <adv.> گذشته از این
retroactive معطوف به گذشته
further on از این گذشته
expired گذشته از موعد
further [moreover] <adv.> گذشته از این
bygone چیزهای گذشته
regression بازگشت به گذشته
upheld گذشته uphold
past گذشته از ماورای
outdid گذشته outdo
over and above <adv.> گذشته از این
bled گذشته Bleed
on top of this <adv.> گذشته از این
pt زمان گذشته
moreover <adv.> گذشته از این
retrospect شامل گذشته
retrospect نگاه به گذشته
in addition <adv.> گذشته از این
ultimo در ماه گذشته
ultimo ماه گذشته
redolence خاطرات گذشته
ex post به اعتبار گذشته
past years سالهای گذشته
over and above گذشته ازاین
retrospective view [on] نگاه به گذشته
in a. to this گذشته ازاین
in the p درزمان گذشته
lastmonth ماه گذشته
last year سال گذشته
last sunday یکشنبه گذشته
last week هفته گذشته
retrospective falsification تحریف گذشته
self devoted از خود گذشته
self giving از خود گذشته
the year past سال گذشته
by gone چیزهای گذشته
the preterite tense زمان گذشته
the present and the past گذشته و حال
the present and the past حال و گذشته
the present and the past اکنون و گذشته
the past tense زمان گذشته
sware گذشته swear
sup.latest or last تازه گذشته
forby <adv.> گذشته از این
furthermore از این گذشته
stale cheque چک تاریخ گذشته
desperado از جان گذشته
next week هفته گذشته
past tense زمان گذشته
what is more <adv.> از این گذشته
beyond that <adv.> از این گذشته
on top of that <adv.> از این گذشته
sprang گذشته gnirps
on to <adv.> از این گذشته
over and above <adv.> از این گذشته
over- گذشته اضافی
rode گذشته ride
also گذشته از این
over گذشته اضافی
forby <adv.> از این گذشته
further [moreover] <adv.> از این گذشته
in addition <adv.> از این گذشته
moreover <adv.> از این گذشته
on top of this <adv.> از این گذشته
yesteryear سال گذشته
further [moreover] <adv.> به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.> به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> به جز آن [گذشته از این]
exposed سر راه گذشته
desperate از جان گذشته
forby <adv.> به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.> به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.> به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.> به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.> به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.> به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.> گذشته از این
backs عقبی گذشته
back عقبی گذشته
furthermore <adv.> به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.> از این گذشته
swore گذشته sweatr
what is more <adv.> گذشته از این
also [moreover] <adv.> از این گذشته
out of date از تاریخ گذشته
belated ازموقع گذشته
additionally <adv.> از این گذشته
aside from that <adv.> از این گذشته
nostalgia حسرت گذشته
on to <adv.> گذشته از این
on top of that <adv.> گذشته از این
beyond that <adv.> گذشته از این
belatedly ازموقع گذشته
antiquated قدیمی
archaic قدیمی
veteran قدیمی
fogram قدیمی
date قدیمی
dates قدیمی
old-timers قدیمی
veterans قدیمی
old-timer قدیمی
old timer قدیمی
outdated قدیمی
old time قدیمی
olden قدیمی
ancient قدیمی
stale cheque چک قدیمی
timeworn قدیمی
senior قدیمی
out of date قدیمی
age-old قدیمی
We old – fashioned people . ما قدیمی ها
bygone قدیمی
seniors قدیمی
age old قدیمی
longs دیر گذشته ازوقت
long دیر گذشته ازوقت
not to mention گذشته از قطع نظر از
came گذشته فعل امدن
overdue از موعد گذشته منقضی
To review the past in ones minds eye . گذشته را از نظر گذراندن
gladiators پهلوان از جان گذشته
longed دیر گذشته ازوقت
The water has risen over his head . <proverb> آب از سرش گذشته است .
ultimo مربوط به ماه گذشته
(a) while back <idiom> هفتها یا ماهای گذشته
overdue draft برات سررسید گذشته
latest تازه گذشته اینده
one cannot put back the time <proverb> زمان گذشته نیاید به بر
took زمان گذشته فعل take
got زمان گذشته فعل get
During the past few days. طی چند روز گذشته
Joking apart. از شوخی گذشته ( جدی )
the last two years دوسال اخیر یا گذشته
longest دیر گذشته ازوقت
longer دیر گذشته ازوقت
secondary حاکی از زمان گذشته
In the course of the past centuries. درطی قرنهای گذشته
passe کهنه مسلک گذشته
retroact شامل گذشته شدن
see in the past makes saw فعل see در گذشته sawمیشود
gladiator پهلوان از جان گذشته
long- دیر گذشته ازوقت
ex post facto شامل اصول گذشته
paleography کتابت قدیمی
presentation copy نسخه قدیمی
ex سابق قدیمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com