Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
quota share treaty
قرار سهمیه بندی
Other Matches
quotation
سهمیه بندی
quotas
سهمیه بندی
quota
سهمیه بندی
quotations
سهمیه بندی
rationing
سهمیه بندی
target allocation
سهمیه بندی هدف
quota system
نظام سهمیه بندی
rationing system
نظام سهمیه بندی
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
allocations
سهمیه سهمیه دادن
allocation
سهمیه سهمیه دادن
current operating allowance
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
packing
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
allowances
سهمیه
allowance
سهمیه
quotas
سهمیه
scantling
سهمیه
allotments
سهمیه
allotment
سهمیه
coupons
سهمیه
ration
سهمیه
coupon
سهمیه
contribution
سهمیه
contributions
سهمیه
rationed
سهمیه
quota
سهمیه
rations
سهمیه
export quotus
سهمیه صادرات
ammunition credit
سهمیه مهمات
appointment quota
سهمیه مشاغل
quota sample
نمونه سهمیه
quota agreement
موافقت سهمیه
import quotas
سهمیه وارداتی
appointment quota
سهمیه ماموریت
import quota
سهمیه وارداتی
authorized allowance
سهمیه مجاز
sale quota
سهمیه فروش
general allotment
سهمیه عمومی یا کلی
ammunition credit
سهمیه مهمات ذخیره
consolidated table of allowance
جدول سهمیه مشترک
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
circuit allocated use
سهمیه مدارهای مجاز
ration
خارج قسمت سهمیه
rationed
خارج قسمت سهمیه
rations
خارج قسمت سهمیه
to fix quota
تعیین سهمیه کردن
authorized allowance supplies
سهمیه اماد مجاز
common table of allowance
جداول سهمیه عمومی
apportionment
واگذاری سهمیه بودجه
authorized allowance supplies
سهمیه مجاز اماد
consolidated table of allowance
جدول سهمیه عمومی
table of allowance
جدول سهمیه مجاز
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
bulk replacement storage
سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
allotment serial number
شماره سری سهمیه واگذارشده
basic allowance
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
allowance for anticipated
سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineament
طرح بندی صورت بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
wording
جمله بندی کلمه بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
phased attack
تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
class b allotment
کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
swage
قرار
decisions
قرار
at the rate of
از قرار
accord
قرار
accommodation
قرار
accommodations
قرار
equanimity
قرار
concord
قرار
dictum
قرار
arrangements
قرار
restless
بی قرار
stipulation
قرار
variables
بی قرار
arrangement
قرار
variable
بی قرار
at
از قرار
writ
قرار
black smiths, top swage
قرار
decision
قرار
arrangment
قرار
rate
قرار
dictums
قرار
rates
قرار
writs
قرار
accords
قرار
accorded
قرار
moonish
بی قرار
writs
قرار دادگاه
permanent mold
قرار می گیرند
positioner
قرار دهنده
pousto
قرار گاه
pre arrangement
قرار قبلی
set
قرار دادن
pre arrengement
قرار قبلی
decree
قرار دادگاه
relative location
قرار دادن
posit
قرار دادن
sets
قرار دادن
dating
قرار عشقی
setting up
قرار دادن
writ
قرار دادگاه
reposing upon
قرار گرفته بر
fixity
قرار پایداری
lays
قرار دادن
broken weather
هوای بی قرار
bit mapped screen
RA قرار گیرد
locate
قرار دادن
lay
قرار دادن
placement
قرار دادن
resolutions
قرار رای
locates
قرار دادن
agreed
قرار شده
destination
را قرار می دهید
seemingly
از قرار معلوم
locating
قرار دادن
destinations
را قرار می دهید
resolved that ......
قرار بر این شد که
placements
قرار دادن
arrest warrant
قرار توقیف
resolution
قرار رای
located
قرار دادن
decrees
قرار دادگاه
decreeing
قرار دادگاه
presumedly
از قرار معلوم
agreement
قرار قبول
decreed
قرار دادگاه
arrest warrants
قرار توقیف
encampment
قرار گاه
agreements
قرار قبول
baffing wind
بادبی قرار
park
قرار دادن
parked
قرار دادن
parks
قرار دادن
encampments
قرار گاه
lodged
قرار دادن
fidget
بی قرار بودن
stymie
قرار گرفتن
stymied
قرار گرفتن
underexpose
قرار دادن
stymieing
قرار گرفتن
make
قرار دادن
new deal
قرار جدید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com