Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
blade
قسمت برنده لبههای تیغ دار
Other Matches
file cutter
قسمت برنده سوهان
raise edges
لبههای برامده
beads
برگرداندن لبههای ورق
ragged
ناصاف یا با لبههای تورفته
bead
برگرداندن لبههای ورق
curbed
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbs
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
edge set
فشار برروی لبههای اسکی
curb
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
bead tire
لاستیک با لبههای گرد شده
curbing
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
fanning
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanned
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fan
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
plate edge planer
دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
Band-Aids
نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
Band-Aid
نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
indegree
تعداد لبههای جهت دار که به سمت یک گره اشاره میکند
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
keystone distortion
تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
letter card
کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
trapezoidal distortion
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
aliasing
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
bow wave
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
flattest
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
jaggies
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
flat
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flattest
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
incisive
برنده
foretooth
برنده
scissile
برنده
conductive
برنده
winning
برنده
winnings
برنده
cutting
برنده
cutter
برنده
discoverer
پی برنده
winner
برنده
winners
برنده
discoverers
پی برنده
trenchant
برنده
cutters
برنده
portative
برنده
vehicles
برنده
vehicle
برنده
deferent
برنده
incisor tooth
برنده
incisory
برنده
high proof
برنده
heuristic
پی برنده
mutilator
برنده
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
winner
برنده بازی
wearing
تحلیل برنده
persi
برنده سر دیو
gonfalonier
برنده پرچم
victor
برنده مسابقه
victors
برنده مسابقه
promoter
پیش برنده
prizewinner
برنده جایزه
users
بکار برنده
user
بکار برنده
uplifter
بالا برنده
utilizer
بکار برنده
medalist
برنده مدال
matrolinous
بارث برنده
winning move
حرکت برنده
winning position
پوزیسیون برنده
dark horses
برنده غیرمترقبه
lacerative
برنده یا درنده
outpoint
برنده با امتیاز
heiress
ارث برنده زن
heiresses
ارث برنده زن
dark horse
برنده غیرمترقبه
impeller
پیش برنده
incisively
بطور برنده
impellor
پیش برنده
highest bidder
برنده مزایده
winner of a match
برنده مسابقه
gestatorial
برنده پاپ
perseus
برنده سر دیو
boosters
بالا برنده
achiever
از پیش برنده
promoters
پیش برنده
annihilator
از بین برنده
cutting head
نوک برنده
decision
برنده با امتیاز
edge tool
الت برنده
dissolvent
حل کننده برنده
deferent
بیرون برنده
resolutive
تحلیل برنده
contenders
برنده احتمالی
booster
بالا برنده
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
edged tool
الت برنده
uptake
بالا برنده
medalists
برنده مدال
medallist
برنده مدال
raider
یورش برنده
raiders
یورش برنده
prizer
برنده جایزه
contender
برنده احتمالی
decisions
برنده با امتیاز
promotor
پیش برنده
propulsive
جلو برنده
winners
برنده بازی
medallists
برنده مدال
propelling
پیش برنده
aliasing
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی دار روی صفحه نمایش کامپیوتر فاهر می شوند که به علت اندازه هر پیکسل است
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
won ending
اخر بازی برنده
decision
برنده کشتی با امتیاز
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
emasculatory
برنده نیروی مردی
decisions
برنده کشتی با امتیاز
winterer
بسر برنده زمستان
nonwinner
هرگز برنده نشده
painstaking
ساعی رنج برنده
painstakingly
ساعی رنج برنده
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
benefic
فایده برنده نیکوکار
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
cutler
فروشنده الات برنده
raise the hand
بالابردن دست برنده
emasculative
برنده نیروی مردی
emulous
رشک برنده طالب
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
benefitical
منتفع فایده برنده
jackpot
برنده تمام پولها
limivorous
فرو برنده گل ولای
liquidator
برچیننده از بین برنده
liquidators
برچیننده از بین برنده
jackpots
برنده تمام پولها
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
autos
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
hoong seung
برنده هوگو قرمز تکواندو
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
to scramble a victory
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
hellward
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
scissors
چیز برنده قطع کننده
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
To win on points.
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
cutting angle
سطح برنده تیغه برش
gulf
هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
antialiasing
تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttling
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
dye-remover
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
waltz off with
<idiom>
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com