English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
feeding group قسمت خوراک دهنده
Other Matches
feeder خوراک دهنده
feeders خوراک دهنده
receiver جعبه خوراک دهنده
receivers جعبه خوراک دهنده
feed belt نوار خوراک دهنده
receivers دستگاه خوراک دهنده
receiver دستگاه خوراک دهنده
magazine مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazines مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
gastronome EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
the food was smoked خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
tucker خوراک
feed خوراک
food خوراک
at mess سر خوراک
meats خوراک
nutriments خوراک
nutriment خوراک
foods خوراک
feeds خوراک
chows خوراک
chow خوراک
keeps خوراک
intakes خوراک
butterpump غم خوراک
victuals خوراک
intake خوراک
viands خوراک
keep خوراک
meat خوراک
fares خوراک
tacked خوراک
tacking خوراک
tacks خوراک
messmate هم خوراک
pabulum خوراک
repast خوراک
repasts خوراک
passage money خوراک
mess :یک خوراک
messes :یک خوراک
tack خوراک
fare خوراک
faring خوراک
nourishment خوراک
fared خوراک
oligotrophic کم خوراک
nutrition خوراک
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
he partook of fare در خوراک ما شریک شد
grub خوراک خواربار
feeds خوراک دادن
grubbed خوراک خواربار
dishes سینی خوراک
heterotroph خوراک گیر
meal time موقع خوراک
food gathering خوراک اوری
kingfisher ماهی خوراک
sitophobia خوراک هراسی
dish سینی خوراک
gourmet خوراک شناس
gourmets خوراک شناس
slipslop خوراک ابکی
meal time وقت خوراک
feeds خوراک علوفه
at meat سر خوراک یا غذا
frugal food خوراک ساده
feedstuff خوراک حیوانات
chop house خوراک خانه
preparation of food تهیه خوراک
queasiness سنگینی خوراک
suave خوش خوراک
hors d'oeuvres پیش خوراک
hors d'oeuvre پیش خوراک
eating house خوراک پزخانه
recipes خوراک دستور
piece de resistance خوراک اصلی
treat خوراک رایگان
snack خوراک مختصر
snack خوراک سرپایی
treated خوراک رایگان
snacks خوراک سرپایی
autotroph خوراک ساز
feed خوراک دادن
treats خوراک رایگان
recipe خوراک دستور
slops خوراک ابکی
grubs خوراک خواربار
snacks خوراک مختصر
nourish خوراک دادن
cannon fodder خوراک توپ
dose یک خوراک دارو
boarding houses خوابگاه و خوراک
boarding house خوابگاه و خوراک
viand خوراک ماکولات
feed خوراک علوفه
dosed یک خوراک دارو
dosages یک خوراک دارو
dosage یک خوراک دارو
eating خورد و خوراک
plats du jour خوراک روز
plat du jour خوراک روز
menus فهرست خوراک
junk food گنده خوراک
health foods خوراک بهداشتی
health food خوراک بهداشتی
menu فهرست خوراک
food stamps تمبر خوراک
nourishes خوراک دادن
food stamp تمبر خوراک
nourished خوراک دادن
eating خوش خوراک
doses یک خوراک دارو
regaling خوراک لذیذ
aliment خوراک دادن
insects کرم خوراک
insect کرم خوراک
timbale خوراک دلمه
junk foods گنده خوراک
regales خوراک لذیذ
regaled خوراک لذیذ
dosing یک خوراک دارو
support [nourish, feed] خوراک دادن
to give to eat خوراک دادن
regale خوراک لذیذ
to d. up خوراک گذاردن
convenience foods خوراک پیش پخته
pitch into به خوراک حمله کردن
kitchener بخاری خوراک پزی
kitchen محل خوراک پزی
chillies خوراک لوبیای پر ادویه
chilli خوراک لوبیای پر ادویه
chilies خوراک لوبیای پر ادویه
kitchens محل خوراک پزی
cooker چراغ خوراک پزی
holozoic جانور خوراک گیر
doses خوراک دوا یا شربت
he cannot earn his own keep اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
hoppers محفظه خوراک دستگاه
hopper محفظه خوراک دستگاه
kickshaw خوراک خوش مزه
dosed خوراک دوا یا شربت
Primuses چراغ خوراک پزی
dose خوراک دوا یا شربت
Primus چراغ خوراک پزی
recipe دستور خوراک پزی
cookers چراغ خوراک پزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com