Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Other Matches
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
federal reserve system
ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
united states
ایالات متحده
united states attorney
دادستان کل ایالات متحده
United States of America
ایالات متحده امریکا
ole glory
پرچم ایالات متحده
USA
ارتش ایالات متحده
USA
مخفف ایالات متحده امریکا
department of state
وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
stars and bars
نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
U.S.A.F
مخفف نیروی هوایی ایالات متحده
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
republican party
یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
girl scout
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts
عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
f.b.i
یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
Uncle Sam
لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
The passenger was admitted into the USA.
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
liberty party
حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
national crime information center
شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
Ivy League
نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
democratic party
یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
copyrights
محدود شده با قوانین کپی
copyright
محدود شده با قوانین کپی
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
point four
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
unified command
نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
Roman law
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war
قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
face-saving
مراعات کنندهی فواهر
heartrending
ریشریش کنندهی قلب
commuters
رفت و آمد کنندهی مکرر
commuter
رفت و آمد کنندهی مکرر
northeast
شمال شرقی شمال شرق
north west
شمال غرب شمال غربی
north north east
میان شمال و شمال خاور
north east
شمال شرق شمال شرقی
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
northwest
شمال غرب شمال غربی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
twelve tables
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
sing-songs
تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
sing-song
تناوب یکجور و خسته کنندهی نواخت یا تن صدا
illmitable
محدود نکردنی محدود نشدنی
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
weapons tight
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
federal council
مجلس متحده
the united kingdom
سلطنت متحده
federal government
حکومت متحده
confederacy
ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacies
ایالات هم پیمان هم پیمانی
lord lieutenant
نماینده پادشاه در ایالات
the united states of america
ایالات یا کشورهای متحدامریکا
federal authorities
قدرت دولت متحده
federal council
مجلس دولت متحده
United Kingdom
کشور متحده پادشاهی
united arab republic
جمهوری متحده عربی
United Arab Emirates
امارات متحده عربی
state hood
حالت وشرایط ایالات امریکا
interstate commerce commission
کمیسیون تجارت بین ایالات
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
texas
استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
Midwestern
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
statehood
یکی از ایالتهای متحده شدن یا بودن
virginia
نام یکی از ایالات اتازونی توتون ویرژینی
illinois
استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
sherman anti trust act
قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
kami
حاکم
commanding
حاکم
burgomaster
حاکم
dominant
حاکم
governors
حاکم
referees
حاکم
gynecocrat
حاکم زن
refereeing
حاکم
arbitress
حاکم
referee
حاکم
refereed
حاکم
judges
حاکم
Governors General
حاکم کل
Governor Generals
حاکم کل
Governor General
حاکم کل
governess
حاکم زن
governesses
حاکم زن
judging
حاکم
judged
حاکم
gerent
حاکم
rulers
حاکم
ruler
حاکم
judge
حاکم
regnant
حاکم
imperatives
حاکم
imperative
حاکم
governor
حاکم
paramount
حاکم عالیمقام
castellan
حاکم قصر
chief tomn
حاکم نشین
ruling class
طبقه حاکم
local government
حاکم محلی
ethnarch
حاکم استاندار
dynast
حاکم سردودمان
governing law
قانون حاکم
plutocracies
دولتمندان حاکم
governor's seat
حاکم نشین
military governor
حاکم نظامی
autarky
حاکم مطلق
plutocracy
دولتمندان حاکم
magistrates
حاکم صلحیه
magistrate
حاکم صلحیه
autarchy
حاکم مطلق
autocrats
حاکم مطلق
autocrat
حاکم مطلق
sovereign
حاکم مسلط
despot
حاکم مطلق
sovereigns
حاکم مسلط
despots
حاکم مطلق
first class cricket
مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
chief residence
مقرعمده حاکم نشین
burgess
حاکم یاقاضی شهر
county town
حاکم نشین استان
governor
حاکم رئیس زندان
chatelain
بانوی حاکم قلعه
nationality law
قانون حاکم برتابعیت
governors
حاکم رئیس زندان
legates
نماینده پاپ حاکم
legate
نماینده پاپ حاکم
county towns
حاکم نشین استان
quislings
حاکم دست نشانده اجنبی
quisling
حاکم دست نشانده اجنبی
governs
حاکم بودن فرمانداری کردن
tyrant
حاکم و سلطان مستبد یاستمگر
governed
حاکم بودن فرمانداری کردن
govern
حاکم بودن فرمانداری کردن
reeve
حاکم عرف مامور اجرا
tyrants
حاکم و سلطان مستبد یاستمگر
tyrants
حاکم ستمگر یا مستبد سلطان فالم
tyrant
حاکم ستمگر یا مستبد سلطان فالم
sea power
نیروی دریایی کشور حاکم بر دریاها
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
spoils system
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
pandect
قوانین
regulations
قوانین
rules of the roads
قوانین راه
permissive legislation
قوانین مخیره
competition rules
قوانین رقابت
statute book
قوانین موضوعه
newton's laws of motion
قوانین نیوتون
code
مجموعه قوانین
murphy's laws
قوانین مورفی
gunnery
قوانین تیراندازی
maritime law
قوانین دریایی
gas laws
قوانین گازها
forest laws
قوانین جنگل
codification
وضع قوانین
codification
تدوین قوانین
codex
مجموعه قوانین
company law
قوانین شرکت
conflict of laws
تعارض قوانین
conflict of lows
تعارض قوانین
explanation of laws
شرح قوانین
doctorine
قوانین اصلی
hague rules
قوانین لاهه
hovering acts
قوانین ضد قاچاق
labor laws
قوانین کار
korte's laws
قوانین کرت
kepler's laws
قوانین کپلر
kepler laws
قوانین کپلر
joule's laws
قوانین ژول
interpertation of laws
تفسیر قوانین
inland rules
قوانین داخلی
infraction of rules
نقض قوانین
administrative law
قوانین اداری
admiralty law
قوانین دریایی
mendelian laws
قوانین مندل
promulgation of the laws
انتشار قوانین
zipf's laws
قوانین زیف
succession law
قوانین وراثت
rules committee
کمیته قوانین
rules of chess
قوانین شطرنج
statue law
قانون یا قوانین
rules of the roads
قوانین دریانوردی
rules of engagement
قوانین درگیری
remedial statutes
قوانین اصلاحی
radiation laws
قوانین تابش
written laws
قوانین مدون
north
در شمال
north
شمال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com