English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
landing forces قوای اب خاکی
Search result with all words
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
Other Matches
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
antiamphibious minefield میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
the three powers قوای ثلاثه
irregular force قوای چریکی
land forces قوای بری
auxiliary forces قوای کمکی
host troop قوای عمده
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
massing تمرکز قوای جنگی
masses تمرکز قوای جنگی
mass تمرکز قوای جنگی
irregular force قوای غیر نظامی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
faculty psychology روانشناسی قوای ذهنی
elemental worship پرستش قوای طبیعی
air parity توازن قوای هوایی
the active powers of the mind قوای عامله متحر
militias قوای شبه نظامی
militia قوای شبه نظامی
parity توازن قوای نظامی
impuissance ضعف قوای جنسی سستی
militarism بسط وگسترش قوای نظامی
absolutist کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
demarkation تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
short round گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
parlementaire نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
amphibious pack تک اب خاکی
earthy خاکی
terrene خاکی
earthen خاکی
earthly خاکی
edaphic خاکی
embankment dam سد خاکی
earthborn خاکی
earth fill dam سد خاکی
wood louse خر خاکی
earth dam سد خاکی
dust colour خاکی
earth-bound خاکی
mundane خاکی
worldly خاکی
terrestrial خاکی
tellurian خاکی
embankments سد خاکی
embankment سد خاکی
amphibious اب خاکی
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
angleworm کرم خاکی
earthiness خاکی بودن
earth born خاکی فانی
earethliness خاکی بودن
milleped جنس خر خاکی
dew worm کرم خاکی
earth road راه خاکی
amphibious tank تانک اب خاکی
dun سمند خاکی
zoned earth dam سد خاکی ناهمگن
amphibious transport ship ترابر اب خاکی
amphibious vehicle خودروی اب خاکی
dust color رنگ خاکی
lobworm کرم خاکی
landing party گروه اب خاکی
earth dam بند خاکی
homogeneous earth dam سد خاکی همگن
ground ivy پاپیتال خاکی
geophyte گیاه خاکی
fuse plug سرریز خاکی
pulverulence حالت خاکی
semiterrestrial نیمه خاکی
terricolous خاکزی خاکی
vallation دیوار خاکی
mold etc خاکی کردن
earthiness طبیعت خاکی
earth work عملیات خاکی
earth work کارهای خاکی
vault formed in the earth طاق خاکی
warping tug یدک کش اب خاکی
rain worm کرم خاکی
milliped جنس خر خاکی
adaphic organism زیستمند خاکی
soiling خاکی کردن
soils خاکی کردن
khaki خاکی رنگ
terrestrial زمین خاکی
alkaline earth قلیایی خاکی
embankments دیوار خاکی
earthworks عملیات خاکی
amphibious خاکی و ابی
earthworm کرم خاکی
earthworms کرم خاکی
amphibian وسیله اب و خاکی
amphibian هواپیمای اب و خاکی
amphibian ابی خاکی
embankment دیوار خاکی
soil خاکی کردن
amphibious pack بارهای اب خاکی
border پشته خاکی
amphibious reconnaissance شناسایی اب خاکی
staging تمرین اب خاکی
amphibious operation عملیات اب خاکی
bordering پشته خاکی
bordered پشته خاکی
earthwork ختل خاکی
amphibious force نیروی اب خاکی
amphibious lift ترابری اب و خاکی
shouldered دو طرف خاکی جاده
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
verge شانه خاکی جاده
man of mould انسان خاکی یا فانی
shoulder دو طرف خاکی جاده
verges شانه خاکی جاده
vales زمین جهان خاکی
vale زمین جهان خاکی
establishing authority فرماندهی نیروهای اب خاکی
landing threshold استانه فرود اب خاکی
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
navvies کارگر کارهای خاکی
navvy کارگر کارهای خاکی
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
benching جان پناه خاکی
shouldering دو طرف خاکی جاده
shoulders دو طرف خاکی جاده
amphibious assault ship ناومخصوص هجوم اب و خاکی
brandling یکجور کرم خاکی
amphibious demonstration عملیات اب خاکی نمایشی
assault ships ناوهای هجومی اب خاکی
amphibious demonstration عملیات نمایشی اب خاکی
borrow area محل قرضه سد خاکی
boat team تیم قایق اب خاکی
beach party گروه پیشرو اب خاکی
amphibious control group گروه کنترل اب خاکی
amphibious transport dock ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious squadron گردان عملیات اب خاکی
alkaline earth metal فلز قلیایی خاکی
alkaline earth oxide فلز قلیایی خاکی
amphibian floats شناورهای ابی خاکی
amphibious striking forces نیروهای ضربتی اب خاکی
amphibious assault ship ناو هجومی اب و خاکی
amphibious task force گروه رزمی اب خاکی
advance force نیروی جلودار اب خاکی
amphibious tractor خودروشنی دار اب خاکی
benching تختک خاکی پله بندی
khaki لباس کار خاکی رنگ
earthworks خاک کاری کارهای خاکی
barbette تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
amphibious transport dock ناو حمل و نقل اب خاکی
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
numbered wave امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
scraper یکی از ماشینهای عملیات خاکی
tractor قایق اب خاکی شنی دار
What on earth shall I do now? حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
pay dirt <idiom> زیر خاکی پیدا کردن
tractors قایق اب خاکی شنی دار
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
establishing authority مقام مسئول نیروهای اب خاکی
initiating directive دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
agc ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
landing threshold نقطه شروع عملیات اب خاکی
landing vehicle خود روشنی دار اب خاکی
curf خاکی که اجر از ان تهیه میشود
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
amphibious vehicle availability table جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
causeways راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
serials سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
boat team تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
serial سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
assault shipping ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
causeway راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
fuller's earth خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
boat group ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
apotheoses رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
attack transport ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
assault area diagram نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
tine دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
mounting area منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
jahemmy جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
boat diagram دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
beach master افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
sea echelon بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
molehills توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
molehill توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
windrow تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
touchdowns درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com