Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English
Persian
whole prices
قیمتهای عمده
Search result with all words
index of wholesale prices
شاخص قیمتهای عمده فروشی
Other Matches
bodies
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
major activity
قسمت عمده فعالیت عمده
market prices
قیمتهای بازار
official prices
قیمتهای رسمی
relative prices
قیمتهای نسبی
guaranteed prices
قیمتهای تضمین شده
distorted prices
قیمتهای تحریف شده
index of retail prices
شاخص قیمتهای خرده فروشی
market prices
قیمتهای تعیین شده در بازار
value cost contract
پیمان بستن با قیمتهای پایه
price support system
نظام قیمتهای حمایت شده
point of sale
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
effective demand
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
escalation
مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
essential
عمده
essentials
عمده
staple
عمده
stapled
عمده
only
عمده
principal
عمده
principals
عمده
main
عمده
bulk
عمده
stapling
عمده
primary
عمده
substantive
[essential]
<adj.>
عمده
quintessential
<adj.>
عمده
major
<adj.>
عمده
mainlining
عمده
mainlines
عمده
mainlined
عمده
mainline
عمده
prima
عمده
essential
<adj.>
عمده
copesetic
عمده
copacetic
عمده
archical
عمده
chiefs
عمده
chief
عمده
vital
<adj.>
عمده
head
عمده
prime
عمده
primed
عمده
primes
عمده
majored
عمده
material
عمده
significantly
عمده
significant
عمده
materials
عمده
majoring
عمده
leading
عمده
major
عمده
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
majored
مهم عمده
leading lady or man
بازیگر عمده
protagonists
بازیگر عمده
main body
عمده قوا
protagonist
بازیگر عمده
gross
عمده ناخالص
major
مهم عمده
majoring
مهم عمده
bulk supply
اماد عمده
central war
جنگ عمده
host troop
قوای عمده
high road
جاده عمده
end item
اقلام عمده
heft
بخش عمده
major assembly
قطعه عمده
major command
یکان عمده
the great vassals
اقطاعداران عمده
to sell
عمده فروختن
whole sale dealer
عمده فروشی
whole sale trade
عمده فروشی
whole saler
عمده فروش
wholeseller
عمده فروش
be-all and end-all
عامل عمده
lion's share
بخش عمده
leading
عمده برجسته
predominant
نافذ عمده
principal town
شهر عمده
major sort
جورسازی عمده
major depression
افسردگی عمده
major end item
اقلام عمده
major foul
خطای عمده
major product
تولیدات عمده
oeuvre
کار عمده
primary center
مرکز عمده
primary planets
سیارات عمده
principal cause
جهت عمده
massing
قسمت عمده
gist
مطلب عمده
principals
عمده موکل
on
در مسیر عمده
motif
شکل عمده
motifs
شکل عمده
bulk
بصورت عمده
bulk
قسمت عمده
staple
کالای عمده
masses
قسمت عمده
mass
قسمت عمده
wholesaler
عمده فروش
wholesale
عمده فروشی
wholesalers
عمده فروش
principal
عمده موکل
stapled
کالای عمده
squire
ملاک عمده
grosses
عمده ناخالص
squires
ملاک عمده
grossest
عمده ناخالص
chiefly
بطور عمده
materially
بطور عمده
stapling
کالای عمده
mainspring
سبب عمده
grossing
عمده ناخالص
dominant
نمایان عمده
grossed
عمده ناخالص
grosser
عمده ناخالص
majors
اتحادیههای عمده
principium
اصل عمده واساسی
major end item
اقلام عمده امادی
the main army
بخش عمده ارتش
quantity discount
تخفیف عمده فروشی
prime implicant
عمده دلالت کننده
vintner
عمده فروش شراب
vintners
عمده فروش شراب
quantity rebate
تخفیف عمده فروشی
wholesale price
قیمت عمده فروشی
marrows
مغز قسمت عمده
marrow
مغز قسمت عمده
commanded
یکان قرارگاه عمده
command
یکان قرارگاه عمده
commands
یکان قرارگاه عمده
bone marrow
مغز قسمت عمده
vintnery
عمده فروشی شراب
wholesalers
بازرگان عمده فروش
prime
عمده بار کردن
trade price
قیمت عمده فروشی
blanket buying
خرید بصورت عمده
major term
شرط عمده واساسی
major fleet
ناوگان عمده دریایی
wholesale
بصورت عمده فروختن
major assembly
قسمت عمده دستگاه
lord paramount
صاحب تیول عمده
bulk buying
خرید بصورت عمده
greatly
بطور بزرگ و عمده
gross motor activity
فعالیت حرکت عمده
dominant user
استفاده کننده عمده
bulk cargo
بارحجیم بار عمده
wholesaler
بازرگان عمده فروش
primes
عمده بار کردن
primed
عمده بار کردن
piece deresistance
بخش عمده خوراک
staple
اساسی مرکز بازرگانی عمده
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
stapled
اساسی مرکز بازرگانی عمده
capital
رئیسی ریاست مابانه عمده
stapling
اساسی مرکز بازرگانی عمده
wholesale price index
شاخص قیمت عمده فروشی
dominant user
یکان مصرف کننده عمده
mainstay
وابستگی عمده نقطه اتکاء
mainstays
وابستگی عمده نقطه اتکاء
their principal food is rice
خوراک عمده انها برنج است
trade discount
تخفیف عمده از طرف تولیدکننده به خریدار
wholesale
بطور یکجا عمده فروشی کردن
roses p in this garden
گل عمده این باغ گل سرخ است
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
quantity allowance
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
commanded
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
end item
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
commands
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
pound cake
کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
dialectic materialism
دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
lifting body
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
security council
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
foresail
بادبان عمده دگل جلو کشتی بادبان پایین
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
molif
شکل نمایان شکل عمده
Anatolia
منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com