English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (8 milliseconds)
English Persian
monument لوحه تاریخی اثر تاریخی
monuments لوحه تاریخی اثر تاریخی
Other Matches
prehistorical پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
historical materialism ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
historic character [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
epochal تاریخی
monumental تاریخی
historic تاریخی
historical تاریخی
historical method روش تاریخی
historical necessity ضرورت تاریخی
historical process فرایند تاریخی
historical process پویش تاریخی
parachronism اشتباه تاریخی
prehistoric پیش تاریخی
historcicism مکتب تاریخی
coevality هم تاریخی معاصری
historical development توسعه تاریخی
historical development سیر تاریخی
historical dynamism پویائی تاریخی
historical dynamism دینامیسم تاریخی
historical dynamism پویایی تاریخی
prehistoric ماقبل تاریخی
historical theories نظریههای تاریخی
metachronism لغزش تاریخی
heritage asset میراث تاریخی
chronological بترتیب تاریخی
chronologic بترتیب تاریخی
ogygian ماقبل تاریخی
metachronism اشتباه تاریخی
quasi historical نیم تاریخی
chronologic دارای تسلسل تاریخی
historical determinism جبر گرایی تاریخی
epochs عصرتاریخی حادثه تاریخی
epoch عصرتاریخی حادثه تاریخی
He delivered a historic speech. نطق تاریخی یی ایراد کرد
euhemerism اساس تاریخی برای افسانه ها
chronogram نشان دادن سنوات تاریخی
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
philologist ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
they are of no historical هیچ اهمیت تاریخی ندارد
time capsule محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
mundane era تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
euhemerize اساس تاریخی قائل شدن برای
protohistory مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
vandalised اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
menhir سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
cromlech ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
red letter day <idiom> روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
moses antedates zoroastes موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
geochronology شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
historcicism فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
accumulation [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
dye analysis [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
tablets لوحه
signboards لوحه
signboard لوحه
tablet لوحه
brede لوحه
slabs لوحه
plates لوحه
plaque لوحه
plate لوحه
plaques لوحه
slab لوحه
gravestone لوحه قبر
duty roster لوحه نگهبانی
slab ingot شمش لوحه
sign writer لوحه نویس
gravestones لوحه قبر
plates لوحه روکش
plate لوحه روکش
organization chart لوحه سازمان
maneuvering board لوحه مانور
maneuvering board لوحه سینماتیک
watch bill لوحه نگهبانی ناو
traffic sign لوحه نشانه گذاری
slat لوحه سنگ باریک
slats لوحه سنگ باریک
ingots slab mill دستگاه نورد لوحه
slabbing mill دستگاه نورد لوحه
pallette لوحه ارایش پالت
battle bill لوحه جنگی ناو
billet slip لوحه اسکان افراد
test chart لوحه بینایی سنجی
memorials لوحه یادبود وابسته به حافظه
enamel plaque لوحه فلزی میناکاری شده
pax لوحه تمثال عیسی ومریم
memorial لوحه یادبود وابسته به حافظه
memorialist نویسنده یاد بود یا لوحه
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
woodcut گراوور چوبی حکاکی بر لوحه چوبین
abacus گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
abacuses گنجه فرف لوحه مربع موزائیک سازی
palettes لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com