Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (8 milliseconds)
English
Persian
heritage
ماترک ترکه غیر منقول
Other Matches
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
letters of administration
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
tenant by curtesy
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
moveable by destination
منقول در حکم غیر منقول
wattle
ترکه برای ساختن سبد ترکه
estate
ماترک
estates
ماترک
inheritances
ماترک
succession
ماترک
estate of a deceased
ماترک
successions
ماترک
inheritance
ماترک
legacies
ماترک
beguest
ماترک
relict
ماترک
legacy
ماترک
to take an inventory of
سیاهه ماترک
residuary legatee
باقیمانده ماترک پس از تقسیم
perstripes
تقسیم ماترک بین وراث
nonagium
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
personal
منقول
condequent
منقول
to carry forward
منقول ساختن
carry forward
مبلغ منقول
carry forward
منقول ساختن
chattel
اموال منقول
chattel
دارائی منقول
movable property
مال منقول
personal
منقول خصوصی
personal chattels
دارایی منقول
personal state
دارایی منقول
movableness
منقول نابرجا
movables
مال منقول
moveable property
دارائی منقول
moveable property
مال منقول
narrated consensus
اجماع منقول
movable
دارائی منقول
immovable
غیر منقول
to carry over
منقول ساختن
personal action
دعوی منقول
good
مال منقول محموله
personal chattels
دارایی شخصی منقول
hereditaments
دارایی غیر منقول
fixed property
اموال غیر منقول
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
real property
دارایی غیر منقول
brought forward
منقول ازصفحه پیش
real action
دعوی غیر منقول
immovable property
مال غیر منقول
immovableness
غیر منقول دادن
immovable
دارایی غیر منقول
personal property
دارایی شخصی منقول
irreplaceable
غیر منقول بی عوض
chattel
مال منقول دارایی شخصی
immovable by nature
مال غیر منقول ذاتی
realty
دارایی غیر منقول ملک
virga
ترکه
roof batten
ترکه
rod
ترکه
spray
ترکه
sprayed
ترکه
spraying
ترکه
switched
ترکه
sprays
ترکه
heirloom
ترکه
scion
ترکه نو
rods
ترکه
bequest
ترکه
bequests
ترکه
sprigs
ترکه
heirlooms
ترکه
scions
ترکه نو
twing
ترکه
sprig
ترکه
legacies
ترکه
succession
ترکه
wands
ترکه
successions
ترکه
branchlet
ترکه
affshoot
ترکه
asthin as lath
<idiom>
ترکه ای
wand
ترکه
boughs
ترکه
bough
ترکه
patrimony
ترکه
estate of a deceased
ترکه
twig
ترکه
twigs
ترکه
switch
ترکه
patrimonies
ترکه
switches
ترکه
legacy
ترکه
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
jus mariti
حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
administration of estate
اداره ترکه
offshoots
ترکه فرع
renouncing probate
رد سمت ترکه
residuary account
حساب ترکه
offshoot
ترکه فرع
residue of the state
باقیمانده ترکه
viminal
ترکه دهنده
personal representative
مدیر ترکه
legacy
ترکه موصی به
twiggy
ترکه مانند
twigged
ترکه مانند
residue of the state
مازاد ترکه
adminstrator of state
مدیر ترکه
legacies
ترکه موصی به
distribution of the estate
تقسیم ترکه
withy
ترکه بید
one thrid of the estate
ثلث ترکه
personal representative
امین ترکه
one third of estate
ثلث ترکه
incumbrance
حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
letters of administration
سند مدیریت ترکه
wicker
ترکه یا چوب کوتاه
distributions
تقسیم ترکه متوفی
fiducial
وابسته به امین ترکه
distribution
تقسیم ترکه متوفی
cadastre
مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
special administration
اداره قسمت خاصی از ترکه
pendent lite
حکم معلق امین ترکه
wickerwork
ساخته شده از ترکه سبدسازی
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
packing sheet
حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
plene administravit
دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
tenant in fee simple
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
tails
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
wicker work
سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com