Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
chronogram
ماده تاریخ
Other Matches
backdates
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
martyrology
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedated cheque
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedates
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
dates
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
prehistory
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
hagiology
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
protohistory
تاریخ ماقبل تاریخ
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
dateless
بی تاریخ
undated
بی تاریخ
with effect from
از تاریخ ...
no date
بی تاریخ
dates
تاریخ
histories
تاریخ
date
تاریخ
history
تاریخ
as from
از تاریخ ,
as of
از تاریخ
era
تاریخ
eras
تاریخ
coeval
هم تاریخ
coetaneous
هم تاریخ
dates
[appointments]
تاریخ ها
appointments
تاریخ ها
appointed days
تاریخ ها
date
[appointment]
تاریخ
appointment
تاریخ
appointed day
تاریخ
historian
تاریخ نویس
historian
تاریخ گزار
postdates
تاریخ ماقبل
shelf life
تاریخ مصرف
modern history
تاریخ معاصر
dated
تاریخ دار
acceptance date
تاریخ قبولی
maturity date
تاریخ سررسید
historians
تاریخ نویس
epoch
مبدا تاریخ
dates
نخل تاریخ
epochs
مبدا تاریخ
natural history
تاریخ طبیعی
out of date
از تاریخ گذشته
due date
تاریخ سررسید
historians
تاریخ گزار
the date was not specified
تاریخ ان معلوم
termination date
تاریخ پایان
system date
تاریخ سیستم
stale cheque
چک تاریخ گذشته
natural historian
تاریخ نویس
maintenance history
تاریخ تعمیرات
creation date
تاریخ افرینش
due date
تاریخ تادیه
creation date
تاریخ ایجاد
current date
تاریخ جاری
datable
تاریخ گذاردنی
dateable
تاریخ گذاردنی
date in issuing
تاریخ صدور
delivery date
تاریخ تحویل
dateline
تاریخ گذاری
date of issuance
تاریخ صدور
date of shipment
تاریخ حمل
date of maturity
تاریخ انقضاء
date of maturity
تاریخ سررسید
completion date
تاریخ تکمیل
economic history
تاریخ اقتصادی
literary history
تاریخ ادبیات
julain date
تاریخ ژولین
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
in chronological order
به ترتیب تاریخ
historicity
تاریخ گرایی
backdating date
پیش تاریخ
postdate
تاریخ ماقبل
postdated
تاریخ ماقبل
postdating
تاریخ ماقبل
basic date
تاریخ ترفیع
expiry date
تاریخ انقضاء
closing date
تاریخ انقضاء
expiration date
تاریخ انقضا
effective date
تاریخ اجرا
date of acquisition
تاریخ خریداری
date
نخل تاریخ
date of birth
تاریخ تولد
prehistory
پیش تاریخ
chronological
به ترتیب تاریخ
prehistory
ماقبل تاریخ
value date
تاریخ ارزش
Ancient history
تاریخ باستان
era
اغاز تاریخ عصر
economic interpretation of history
تفسیر اقتصادی تاریخ
effective date
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
expiry date of the credit
تاریخ انقضای اعتبار
to go down in history
در تاریخ ثبت شدن
from the date on wards
از این تاریخ به بعد
hagiologist
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
date of change of acountability
تاریخ تسویه حساب
dateline
محل تاریخ گذاری
date time group
گروه تاریخ و زمان
back dated
پیش تاریخ شده
historically
بشکل تاریخ دراوردن
historian
تاریخ دان مورخ
landmarks
نقطه تحول تاریخ
completion date
تاریخ انجام کار
historians
تاریخ دان مورخ
chronological
دارای تسلسل تاریخ
cryptodate
کلید تاریخ رمز
eras
اغاز تاریخ عصر
chronologically
به ترتیب زمان یا تاریخ
historic
معروف مبنی بر تاریخ
datable
قابل تعیین تاریخ
dateable
قابل تعیین تاریخ
azoic
دوران ماقبل تاریخ
landmark
نقطه تحول تاریخ
historical determinism
اعتقاد به جبر تاریخ
the Classical World
[the Ancient World]
جهان باستانی
[تاریخ]
the christian era
مبدا تاریخ میلادی
post date
تاریخ اینده گذاشتن
early German history
تاریخ ابتدایی آلمان
medizeval history
تاریخ قرون وسطی
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
prehistoric times
ازمنه ماقبل تاریخ
What is todays date ?
تاریخ امروز چیست ؟
post date
پیش تاریخ کردن
misdate
تاریخ غلط گذاشتن
even
دارای همان تاریخ
The prehistoric creatures .
موجودات ماقبل تاریخ
morphology
تاریخ تحولات لغوی
An Out line of European history .
کلیات تاریخ اروپ؟
up to now
تا کنون تا این تاریخ
Date and place of departure.
تاریخ ؟ محل حرکت
value date
تاریخ اجرا والور
letter of even date
نامه همین تاریخ
of even date
دارای همان تاریخ
Antiquity
جهان باستانی
[تاریخ]
dates
تاریخ روز و ماه و سال
accommodation date
تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
cryptodate
تاریخ استفاده از کلید رمز
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
phylogeny
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
basic date
تاریخ شروع خدمت در هردرجه
post dating an instrument
تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
afterdate
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
data break
تاریخ تعویض کلید رمز
to dungeon somebody
به زندان انداختن کسی
[تاریخ]
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
From the historic times.
اززمانیکه تاریخ نشان می دهد
Date of departure . Departure date.
تاریخ عزیمت (روز حرکت )
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
erenow
پیش ازاین تااین تاریخ
A prehistoric fossil.
یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
international date line
خط بین المللی تغییر تاریخ
naturalistic
وابسته به تاریخ علوم طبیعی
date
تاریخ روز و ماه و سال
mythologically
از روی افسانه یا تاریخ اساطیر
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
The date of the meeting has been advanced.
تاریخ جلسه جلو افتاده است
to cast
[throw]
somebody into the dungeon
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
bill falls due on
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
best-before date
[BBD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
historify
مورخ رسمی تاریخ نویس ل کردن
assyriologist
متخصص در زبان و تاریخ وهنر اشور
to dungeon somebody
به سیاه چال انداختن کسی
[تاریخ]
assyriology
مطالعهء زبان و هنر و تاریخ اشور
broch
[ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
minimum durability date
[MDD]
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
best-by date
تاریخ مصرف
[روی غذا یا دوا]
mammoths
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
mammoth
فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com