English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
English Persian
commission ماموریت امریه
commissioning ماموریت امریه
commissions ماموریت امریه
Other Matches
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborting عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
letter missive امریه
prescription امریه
prescript امریه
command امریه
commanded امریه
commands امریه
prescriptions امریه
standing orders امریه نظامی
precept امریه خطابه
precepts امریه خطابه
hest امریه وعده
standing order امریه نظامی
directive حکم امریه بخشنامه
directives حکم امریه بخشنامه
directives متضمن دستور امریه
directive متضمن دستور امریه
capias حکم یا امریه دائر بر توقیف شخص معینی
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
missions ماموریت
errand ماموریت
commissioning :ماموریت
duty ماموریت
errands ماموریت
apostleship ماموریت
commissions :ماموریت
assignments ماموریت
assignment ماموریت
mission ماموریت
task ماموریت
tasks ماموریت
commission :ماموریت
permanent oppointment ماموریت دایمی
activities ماموریت عمل
missions وابسته به ماموریت
activity ماموریت عمل
agentship ماموریت پیشکاری
air mission ماموریت هوایی
implied mission ماموریت استنتاجی
appointment quota سهمیه ماموریت
abort انصراف از ماموریت
mission time مدت ماموریت
mission type حاوی ماموریت
mission type متضمن ماموریت
implied task ماموریت استنتاجی
tours سیاحت ماموریت
political mission ماموریت سیاسی
fire task ماموریت اتش
fire mission ماموریت اتش
primary mission ماموریت اصلی
field duty ماموریت رزمی
sea duty ماموریت دریایی
end of mission ماموریت تمام
combat duty ماموریت رزمی
specified mission ماموریت تصریحی
staff duty ماموریت ستادی
task unit یگان ماموریت
temporary duty ماموریت موقت
mission objectives هدفهای ماموریت
tour سیاحت ماموریت
functions ماموریت عمل
station محل ماموریت
stationed محل ماموریت
functioned ماموریت عمل
stations محل ماموریت
commissioning ارتکاب ماموریت
function ماموریت عمل
commissions ماموریت دادن
commissions ارتکاب ماموریت
reinforcing ماموریت تقویتی
commissioning ماموریت دادن
agency گماشتگی ماموریت
agencies گماشتگی ماموریت
commission ارتکاب ماموریت
mission وابسته به ماموریت
commission ماموریت دادن
commissioned ماموریت دار
touring سیاحت ماموریت
toured سیاحت ماموریت
perdu ماموریت مخاطره امیز
duty ماموریت خدمت نگهبانی
general support ماموریت عمل کلی
perdue ماموریت مخاطره امیز
immediate mission ماموریت فوری هوایی
posts محل ماموریت موضع
task group گروه ماموریت زمینی
posting تعیین محل ماموریت
surface mission ماموریت دفاع زمینی
confidential دارای ماموریت محرمانه
short tour ماموریت کوتاه مدت
employment schedule برنامه ماموریت ناو
posted محل ماموریت موضع
postings تعیین محل ماموریت
post محل ماموریت موضع
change of station تغییر محل ماموریت
post- محل ماموریت موضع
close support mission ماموریت پشتیبانی نزدیک
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
specified tasks ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
sectors منطقه ماموریت قطاع اتش
sector منطقه ماموریت قطاع اتش
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignment ماموریت دادن انتقال افهار
assignments ماموریت دادن انتقال افهار
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
general support reinforcing ماموریت عمل کلی تقویتی
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
divert تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
diverted تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverts تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
missions ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
detailing بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detail بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
to second somebody ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
what luck در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packet گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
field allowance فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com