English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
sea duty ماموریت دریایی
Search result with all words
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
Other Matches
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborts عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
seabee گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
midshipman افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
petty officer معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officers معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kites کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
pilot chart نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
running lights فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
kite کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
sea mark راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marines تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns پرستوک دریایی چلچله دریایی
attack director وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
errands ماموریت
assignments ماموریت
commission :ماموریت
assignment ماموریت
commissions :ماموریت
commissioning :ماموریت
missions ماموریت
tasks ماموریت
task ماموریت
mission ماموریت
errand ماموریت
duty ماموریت
apostleship ماموریت
crash position indicator برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
agentship ماموریت پیشکاری
air mission ماموریت هوایی
activities ماموریت عمل
activity ماموریت عمل
implied mission ماموریت استنتاجی
implied task ماموریت استنتاجی
commission ماموریت دادن
commissioned ماموریت دار
specified mission ماموریت تصریحی
combat duty ماموریت رزمی
abort انصراف از ماموریت
primary mission ماموریت اصلی
political mission ماموریت سیاسی
reinforcing ماموریت تقویتی
fire task ماموریت اتش
fire mission ماموریت اتش
temporary duty ماموریت موقت
mission وابسته به ماموریت
staff duty ماموریت ستادی
task unit یگان ماموریت
tours سیاحت ماموریت
end of mission ماموریت تمام
touring سیاحت ماموریت
toured سیاحت ماموریت
commissions ارتکاب ماموریت
commissions ماموریت امریه
field duty ماموریت رزمی
commission ماموریت امریه
commission ارتکاب ماموریت
commissioning ماموریت دادن
commissioning ماموریت امریه
commissioning ارتکاب ماموریت
missions وابسته به ماموریت
commissions ماموریت دادن
tour سیاحت ماموریت
mission time مدت ماموریت
permanent oppointment ماموریت دایمی
agencies گماشتگی ماموریت
stationed محل ماموریت
mission objectives هدفهای ماموریت
stations محل ماموریت
function ماموریت عمل
mission type حاوی ماموریت
station محل ماموریت
appointment quota سهمیه ماموریت
functioned ماموریت عمل
functions ماموریت عمل
agency گماشتگی ماموریت
mission type متضمن ماموریت
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
close support mission ماموریت پشتیبانی نزدیک
post- محل ماموریت موضع
posting تعیین محل ماموریت
immediate mission ماموریت فوری هوایی
perdue ماموریت مخاطره امیز
post محل ماموریت موضع
perdu ماموریت مخاطره امیز
task group گروه ماموریت زمینی
general support ماموریت عمل کلی
change of station تغییر محل ماموریت
surface mission ماموریت دفاع زمینی
short tour ماموریت کوتاه مدت
posted محل ماموریت موضع
confidential دارای ماموریت محرمانه
employment schedule برنامه ماموریت ناو
posts محل ماموریت موضع
postings تعیین محل ماموریت
duty ماموریت خدمت نگهبانی
commission حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
air defense sector منطقه ماموریت پدافند هوایی
sector منطقه ماموریت قطاع اتش
abort عدم موفقیت درانجام ماموریت
general support reinforcing ماموریت عمل کلی تقویتی
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
specified tasks ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
sectors منطقه ماموریت قطاع اتش
commissions حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
commissioning حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
assignment ماموریت دادن انتقال افهار
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
assignments ماموریت دادن انتقال افهار
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
crash locator beacon برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
diverted تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task fleet ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
divert تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
task element یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
diverts تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
overseas ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
missions ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft role equipment تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
detail بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detailing بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
what luck در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to second somebody ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
sofar سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packets گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
judy در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
sea دریایی
nautical دریایی
seas دریایی
thalaesic دریایی
thalassic دریایی
dogfish سگ دریایی
sharks سگ دریایی
marines دریایی
saltier دریایی
saltiest دریایی
salty دریایی
sea born دریایی
naval دریایی
sea pier سد دریایی
pelagian دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com