Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
with lightning speed
مانند برق به تندی برق بسرعت برق
Other Matches
ke lighning
به تندی برق بسرعت برق
at railway speed
با تندی راه اهن بسرعت راه اهن
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
snacks
بسرعت
hardest
بسرعت
snack
بسرعت
rapidly
بسرعت
rapidily
بسرعت
harder
بسرعت
fleetly
بسرعت
quickly
بسرعت
full tilt
بسرعت
hard
بسرعت
likea
بسرعت
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
mushrooms
بسرعت رویاندن
flee
بسرعت رفتن
dashes
بسرعت رفتن
scuttles
بسرعت دویدن
mushrooming
بسرعت رویاندن
dash
بسرعت رفتن
fleet
بسرعت گذشتن
fleets
بسرعت گذشتن
scuttled
بسرعت دویدن
scuttle
بسرعت دویدن
whish
بسرعت گذشته
mushroomed
بسرعت رویاندن
mushroom
بسرعت رویاندن
dashed
بسرعت رفتن
sweep
بسرعت گذشتن از
flees
بسرعت رفتن
fleeing
بسرعت رفتن
snipping
بسرعت قاپیدن
snipped
بسرعت قاپیدن
snip
بسرعت قاپیدن
scuttling
بسرعت دویدن
skyrocketing
بسرعت بالابردن
at a great rat
بسرعت زیاد
skyrocket
بسرعت بالابردن
skyrocketed
بسرعت بالابردن
skyrockets
بسرعت بالابردن
scram
بسرعت دور شدن
scrams
بسرعت دور شدن
whomp up
بسرعت تهیه کردن
dashes
بسرعت انجام دادن
dashed
بسرعت انجام دادن
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
dash
بسرعت انجام دادن
vamoose
بسرعت عازم شدن
snowballs
بسرعت زیاد شدن
snowballing
بسرعت زیاد شدن
snowballed
بسرعت زیاد شدن
hand over fist
بسرعت وبمقدار زیاد
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
quick freeze
بسرعت سرد کردن
scurried
بسرعت حرکت دادن
scurries
بسرعت حرکت دادن
scurry
بسرعت حرکت دادن
scurrying
بسرعت حرکت دادن
snowball
بسرعت زیاد شدن
courses
بسرعت حرکت دادن
coursed
بسرعت حرکت دادن
light out
بسرعت ترک کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
swooping
بسرعت پایین امدن
swooped
بسرعت پایین امدن
sonic
وابسته بسرعت صوت
post haste
بسرعت شتاب فراوان
streaked
بسرعت حرکت کردن
darting
بسرعت حرکت کردن
course
بسرعت حرکت دادن
swoops
بسرعت پایین امدن
jink
بسرعت چرخ زدن
dart
بسرعت حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
swoop
بسرعت پایین امدن
darted
بسرعت حرکت کردن
quicky
چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitating
شتاباندن بسرعت عمل کردن
booming
بسرعت درقیمت ترقی کردن
boomed
بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom
بسرعت درقیمت ترقی کردن
skirl
بسرعت باد فرار کردن
booms
بسرعت درقیمت ترقی کردن
quickie
چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitate
شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitated
شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitates
شتاباندن بسرعت عمل کردن
popped
بسرعت عملی انجام دادن
quickies
چیزیکه بسرعت انجام شود
pop
بسرعت عملی انجام دادن
raced
مسابقه دادن بسرعت رفتن
races
مسابقه دادن بسرعت رفتن
race
مسابقه دادن بسرعت رفتن
pops
بسرعت عملی انجام دادن
incautiousness
تندی
quickness of temper
تندی
rabidness
تندی
previousness
تندی
quickness
تندی
vehemence
تندی
acrimony
تندی
protervity
تندی
inflammability
تندی
huffishly
به تندی
sour temper
تندی
causticity
تندی
keenness
تندی
sourly
به تندی
impetuousness
تندی
choler
تندی
inconsiderateness
تندی
crustiness
تندی
sternly
تندی
precipitousness
تندی
quick temper
تندی
celerity
تندی
huffishness
تندی
harsh usage
تندی
brusqurie
تندی
kicking
تندی
kicked
تندی
kick
تندی
tempest
تندی
tempests
تندی
acerbity
تندی
abruptness
تندی
brusqueness
تندی
kicks
تندی
fieriness
تندی
fleetness
تندی
wildly
به تندی
abruptly
به تندی
tartly
به تندی
pungency
تندی
mordacity
تندی
bitterness
تندی
rapidity
تندی
accelerative
تندی
acidly
به تندی
acrimoniously
به تندی
acrimoniousness
تندی
tartness
تندی
angularity
تندی
astingency
تندی
rashness
تندی
sternness
تندی
briskness
تندی
acridly
به تندی
acridness
تندی
rigor
تندی
acidness
تندی
acrasy
تندی
wildness
تندی
acridfty
تندی
fires
تندی
fired
تندی
fire
تندی
to tone down
از تندی
fastness
تندی
suddenness
تندی
rapidness
تندی
promptness
تندی
speeds
تندی
speediness
تندی
speed of action
تندی
fastnesses
تندی
passionateness
تندی
velocity
تندی
violence
تندی
swiftness
تندی
velocities
تندی
easiness
[quickness]
تندی
nippiness
تندی
rigours
تندی
speed
تندی
rigors
تندی
acceleration
تندی
alacrity
[speed]
تندی
rigour
تندی
promptitude
تندی
speeding
تندی
steepness
تندی
zoomed
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
piss off
<idiom>
بسرعت دور شدن
[اصطلاح روزمره]
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
zooms
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoom
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
promptitude
درجه تندی
radial velocity
تندی شعاعی
bad blood
تلخی تندی
fleetness
درجه تندی
heats
تندی خشم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com