English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
We shall never surrender. ماهرگز تسلیم نخواهیم شد
Other Matches
no song no supper تانخوانی شام نخواهیم داشت
deliveries تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
to give up the ghost جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
surrendering تسلیم
surrenders تسلیم
rendition تسلیم
renditions تسلیم
surrendered تسلیم
livery تسلیم
liveries تسلیم
submission تسلیم
resign تسلیم
resigns تسلیم
surrender تسلیم
self submission تسلیم
resignation تسلیم
quietism تسلیم
delivery تسلیم
deliveries تسلیم
compliance تسلیم
resignations تسلیم
deference تسلیم
non resistance تسلیم
compromis تسلیم
consignation تسلیم
capitulation تسلیم
committed تسلیم کردن
submit تسلیم کردن
infeoff تسلیم کردن
committing تسلیم کردن
commits تسلیم کردن
acquiesces تسلیم شدن
commit تسلیم کردن
acquiescing تسلیم شدن
capitulate تسلیم شدن
acquiesced تسلیم شدن
betray تسلیم کردن
never say die تسلیم نشو
betrayed تسلیم کردن
lodgement تسلیم عرضحال
betraying تسلیم کردن
irrefragable تسلیم نشدنی
betrays تسلیم کردن
submits تسلیم کردن
submitted تسلیم کردن
extraditable تسلیم کردنی
surrender تسلیم شدن
surrendered تسلیم شدن
resignedly با تسلیم به قضا
inexorable تسلیم نشدنی
unrelenting تسلیم نشدنی
acquiescently از روی تسلیم
give in تسلیم شدن
addicted تسلیم شده
incompliance عدم تسلیم
submitting تسلیم کردن
surrenders تسلیم شدن
surrendering تسلیم شدن
hand over تسلیم کردن
hand on تسلیم کردن
give up تسلیم کردن
compliant character منش تسلیم گر
yielder تسلیم کننده
capitulation تسلیم بلاشرط
yield stress تنش تسلیم
yield point نقطه تسلیم
yeild point نقطه تسلیم
to put by تسلیم نشدن
time yield limit حد تسلیم زمانی
quit تسلیم شدن
quitting تسلیم شدن
throw in the towel <idiom> تسلیم شدن
hold the line <idiom> تسلیم نشدن
Unconditional surrender. تسلیم بلاشرط
give up <idiom> تسلیم شدن
give oneself up <idiom> تسلیم شدن
yielding تسلیم شدن
pushover زود تسلیم
consign تسلیم کردن
consigned تسلیم کردن
consigning تسلیم کردن
consigns تسلیم کردن
delivering تحویل تسلیم
capitulated تسلیم شدن
time yield تسلیم زمانی
tap out تسلیم شدن
submission of a claim تسلیم دادخواست
self surrender تسلیم نفس
obey تسلیم شدن
obeyed تسلیم شدن
obeying تسلیم شدن
obeys تسلیم شدن
recreant تسلیم شونده
prehension گرفتن تسلیم
acquiesce تسلیم شدن
to cry craven تسلیم شدن
to submit to تسلیم شدن
to knock under تسلیم شدن
capitulates تسلیم شدن
to give in charge تسلیم کردن
to give in تسلیم شدن
capitulating تسلیم شدن
to give ground تسلیم شدن
to fork over تسلیم کردن
to deliver up تسلیم کردن
committed for trial تسلیم متهم به دادگاه
ego trips تسلیم به هوای نفس
ego trip تسلیم به هوای نفس
extraditable ایجاب کننده تسلیم
to give up تسلیم کردن امیدبریدن از
incompliant تسلیم نشو سرسخت
primrose path راه تسلیم ورضا
vouchsafes تسلیم شدن عطاکردن
betrays تسلیم دشمن کردن
betraying تسلیم دشمن کردن
betrayed تسلیم دشمن کردن
betray تسلیم دشمن کردن
yielded تسلیم کردن یا شدن
yields تسلیم کردن یا شدن
capitulated پیمان تسلیم بستن
cede تسلیم کردن صرفنظرکردن از
cedes تسلیم کردن صرفنظرکردن از
lodged گذاشتن تسلیم کردن
capitulates پیمان تسلیم بستن
abandons واگذارکردن تسلیم شدن
abandoning واگذارکردن تسلیم شدن
capitulating پیمان تسلیم بستن
vouchsafed تسلیم شدن عطاکردن
abandon واگذارکردن تسلیم شدن
vouchsafe تسلیم شدن عطاکردن
ceding تسلیم کردن صرفنظرکردن از
lodges گذاشتن تسلیم کردن
free living تسلیم هوای نفس
vouchsafing تسلیم شدن عطاکردن
render تسلیم داشتن دادن
yield تسلیم کردن یا شدن
lodge گذاشتن تسلیم کردن
extradition تسلیم اسیر یا زندانی
betrayment تسلیم به دشمن کردن
jurisdiction تسلیم دادگاه کردن
renders تسلیم داشتن دادن
capitulate پیمان تسلیم بستن
yielding تسلیم شدگی فلز
rendered تسلیم داشتن دادن
defer تسلیم شدن احترام گذاردن
defers تسلیم شدن احترام گذاردن
knuckles تسلیم شدن مشت زدن
yield point at elevated temperatures نقطه تسلیم در دمای بالا
to muddle on با تسلیم به پیشامد زندگی کردن
yield point at normal temperature نقطه تسلیم در دمای بالا
uncompromisingly تسلیم نشو تمکین ندادنی
uncompromising تسلیم نشو تمکین ندادنی
knuckle تسلیم شدن مشت زدن
deferring تسلیم شدن احترام گذاردن
commitments تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
submitted تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitting تسلیم شدن تقدیم داشتن
succumb تسلیم شدن سرفرود اوردن
succumbing تسلیم شدن سرفرود اوردن
succumbs تسلیم شدن سرفرود اوردن
flagtruce پرچم تسلیم ومتارکه جنگ
submits تسلیم شدن تقدیم داشتن
submit تسلیم شدن تقدیم داشتن
To give way to despair. تسلیم نومیدی ویأس شدن
He always gives in to his wife. همیشه تسلیم زنش است
self surrender واگذاری خود تسلیم به اراده
succumbed تسلیم شدن سرفرود اوردن
cave in <idiom> ضعیف ومجبور به تسلیم شدن
commitment تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
The thief surrender himself to the police. سارق خود را تسلیم پلیس کرد
throw in towel پرتاب حوله بمنظور تسلیم شدن
so strike one's flag کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
to lodge a complaint عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
to starve into surrender گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
To submit something to someone. چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
yield قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yielded قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
right of stoppage in transitu حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
contango بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
noting نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
note نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
notes نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
endorsee کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود
back wardation خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
buyer's option to duble خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
to idulge oneself in drinking بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
tout temps prist تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
capitulation تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com