Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
Other Matches
pomfret
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
cero
نوعی ماهی خوراکی
turbot
ماهی پهن خوراکی
porgy
ماهی خوراکی دندان دار
porgee
ماهی خوراکی دندان دار
greenling
نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
sockeye
ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
whiting
ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
shad
شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
timbale
خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
silvers
نقره پوش کردن نقره فام شدن
silver
نقره پوش کردن نقره فام شدن
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
northwest
شمال غرب شمال غربی
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north east
شمال شرق شمال شرقی
north west
شمال غرب شمال غربی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
northeast
شمال شرقی شمال شرق
north north east
میان شمال و شمال خاور
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
sea horse
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
mackerel
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
fishes
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fished
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppies
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
viands
خوراکی
comestible
خوراکی
eating
خوراکی
chows
خوراکی
meals
خوراکی
cates
خوراکی
edible
خوراکی
meal
خوراکی
chow
خوراکی
strawberry
چلیک خوراکی
oysters
صدف خوراکی
strawberries
چلیک خوراکی
oyster
صدف خوراکی
green vegetable
سبزی خوراکی
trophic level
تراز خوراکی
articles of food
موادغذایی یا خوراکی
mussles
صدف خوراکی
green meat
گیاه خوراکی
pinon
تخم خوراکی کاج
pinyon
تخم خوراکی کاج
champignon
نوعی قارچ خوراکی
meadow mushroom
قارچ خوراکی معمولی
truffle
قارچ خوراکی دنبلان
morel
قارچ مورکلای خوراکی
salmonberry
تمشک سرخ خوراکی
larder
گنجه خوراک خوراکی
roughage
مواد خوراکی زبر
sego
پیاز خوراکی زنبق
larders
گنجه خوراک خوراکی
periwig
نوعی صدف خوراکی
truffles
قارچ خوراکی دنبلان
morelle
قارچ مورکلای خوراکی
potherb
سبزیهای معطر خوراکی
argentum
نقره
argentine
نقره
silvering
اب نقره
argent
نقره
silver plate
اب نقره
silvers
نقره
silver
نقره
root crops
محصولات دارای ریشههای خوراکی
root crop
محصولات دارای ریشههای خوراکی
winkles
جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle
جابجا کردن حلزون خوراکی
gemma
نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
short order
خوراکی که زود مهیا میشود
shell bean
لوبیایی که مغز ان خوراکی است
spat
: حلزون خوراکی خیلی کوچک
cantarellus
نوعی قارچ کوهی خوراکی
shiner
پول زر یا نقره
silver standard
استاندارد نقره
silver spoon
قاشق نقره
silver plate
فرف نقره
queen of night
سیم نقره
silver plate
نقره اندود
silver nitrate
نیترات نقره
silver vessels
فروف نقره
silver medal
مدال نقره
silver medal
نشان نقره
silveriness
نقره فامی
silver medals
مدال نقره
silvern
نقره فام
desilverize
نقره گرفتن از
silver foil
ورق نقره
silver extraction
استخراج نقره
silver medals
نشان نقره
silverer
نقره کار
argentous
نقره دار
silverware
فروف نقره
silvery
نقره فام
silversmith
نقره ساز
silversmiths
نقره کار
silversmiths
نقره ساز
electrolytic silver refining
الکترولیز نقره
silverware
نقره الات
silver bar
شمش نقره
argentometry
نقره سنجی
impure nitric acid
تیزاب نقره
silver
<adj.>
رنگ نقره ای
ingots silver
نقره شمش
argent
پول نقره
hessite
تلورید نقره
conductive silver
نقره هادی
argentation
اب نقره دادن
argentiferous
نقره دار
flat silver
فروف نقره
argentometer
نقره سنج
argentation
نقره کاری
silversmith
نقره کار
burnt offerings
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offering
حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
terrapin
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
terrapins
لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
To decay . To go bad .
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
snapping turtle
لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
giblet
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
geoduck
نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
vase
گلدان نقره وغیره
vases
گلدان نقره وغیره
silver standard
واحد پول نقره
silver fox
روباه نقره فام
bullion
شمش طلا و نقره
hasty pudding
خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
rupees
واحد پول نقره هندوستان
galvanizes
با برق اب طلا یا نقره دادن به
galvanize
با برق اب طلا یا نقره دادن به
groat
سکه نقره چهار پنسی
galvanising
با برق اب طلا یا نقره دادن به
galvanises
با برق اب طلا یا نقره دادن به
galvanised
با برق اب طلا یا نقره دادن به
drachma
پول نقره یونان باستان
silvern
دارای صدای نقره سیمین
rupee
واحد پول نقره هندوستان
drachmas
پول نقره یونان باستان
drachmae
پول نقره یونان باستان
krone
مسکوک نقره دانمارک و نروژ
silverfish
انواع ماهیان نقره فام
bonanza
رگه بزرگ طلا یا نقره
bonanzas
رگه بزرگ طلا یا نقره
lunar caustic
نیترات نقره بفرمول 3NO Ag
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
platinum blonde
دارای موی نقره فام
green turtle
لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
littleneck clam
نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
plating
اب نقره یااب طلا روکش کاری
thaler
یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
sea calf
گوساله ماهی سگ ماهی
sodium
فلز نرم ومومی شکل نقره فام
pickerel
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
pitting corrosion
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
northerly
شمال
north
شمال
north
در شمال
north
<adj.>
شمال
true north
شمال حقیقی
compass north
شمال مغناطیسی
compass rose
شمال نما
north east
در شمال خاور
northern
ساکن شمال
north west
شمال باختر
grid north
شمال شبکه
north wind
باد شمال
northeast
شمال خاوری
epsilon bootis
رایت شمال
magnetic north
شمال مغناطیسی
true north
شمال جغرافیایی
arcturus
نگهبان شمال
northwest
شمال باختری
north-east
شمال شرق
northwardly
سوی شمال
northeastward
شمال شرقی
northeastern
شمال شرقی
north western
شمال غربی
north-western
شمال غربی
northwestern
شمال غربی
north east
شمال خاور
true north
شمال واقعی
ina northerly direction
سوی شمال
North Pole
قطب شمال
north
روبه شمال
northerner
اهل شمال
north westerly
در شمال باختر
north westerly
شمال غربی
northerners
اهل شمال
north-eastern
رو به شمال شرق
northbound
عازم شمال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com