Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (7 milliseconds)
English
Persian
eclipe of the moon
ماه گرفت
Search result with all words
dump
رو گرفت روبرداری کردن
original
که از آن می توان کپی گرفت
originals
که از آن می توان کپی گرفت
eclipse
گرفت
eclipsed
گرفت
eclipses
گرفت
eclipsing
گرفت
copyright
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights
که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
dynamic dump
رو گرفت پویا
engels law
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
he prospered in his business
در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
he prospered in his business
کارش بالا گرفت
he talked himself hoarse
انقدرحرف زدکه صدایش گرفت
he went his way
راه خودراپیش گرفت
integrand
جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
irretraceable
که نتوان ردانرا گرفت
lunar eclipse
گرفت ماه
melchizedek
> ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
purgation
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
since the outbreak of the war
از روزی که جنگ در گرفت
solar eclipse
گرفت خورشید
tantalus
تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
tethanus
گرفت عضلانی
the doctor bled me
دکتراز من خون گرفت
the lancet was infected
نیشترالوده به میکرب شد نیشتر میکرب گرفت
the wind rises
بادوزیدن گرفت
twelve tables
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
His wish was fulfI'lled.
آرزویش عملی شد (جامه عمل گرفت )
Accidents wI'll happen .
جلوی اتفاق رانتوان گرفت
There is no fault to find with my work.
بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
He was granted a grade promotion.
یک پایه ترفیع ( ارتقاء درجه ) گرفت
Accidents wI'll happen.
چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
The police stopped me.
پلیس جلویم را گرفت
He got the money from me by a trick.
با حقه وکلک پول را از من گرفت
This idea took root in my mind.
این نظریه درفکرم ریشه گرفت
He was run over by a car.
اتوموبیل اورازیر گرفت
She was transported with joy .
شادی تمام وجودش را فرا گرفت
A surge of anger rushed over me .
سرا پایم را فرا گرفت
She mistook me for somebody else .
مرا با یکی دیگر عوضی گرفت
I have no fault to find with his work .
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
She had a heart attack .
قلبش گرفت ( حمله قلبی )
It caught her eye . She took to it at once . She took a fancy to it .
نظرش را گرفت ( جلب کرد )
It was engraved on my mind .
درزهنم نقش گرفت ( بست )
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
A wave of anger swept over the entire world .
موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
the early bird catches the worm
<proverb>
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
air brush
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
if
[when]
it comes to the crunch
<idiom>
وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت
[اصطلاح]
As the debate unfolds citizens will make up their own minds.
در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com