Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
theorematic
مبنی بر قاعده
Other Matches
corkscrew rule
قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
phraseologically
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
expressive of
مبنی بر
reposing upon
مبنی بر
denoting
مبنی بر
based
مبنی
nonary
مبنی بر عد د نه
based on
مبنی بر
bassedon or basedupon
مبنی بر
polytheeistic
مبنی بر شرک
purposive
مبنی برمنظور
geomantic
مبنی بر رمل
heretical
مبنی برفساد
causal
مبنی بر سبب
fratricidal
مبنی بربرادرکشی
observational
مبنی بر مشاهده
octonal
مبنی برهشت
octonary
مبنی برهشت
impostrous
مبنی بر شیادی
selective
مبنی بر انتخاب
inversive
مبنی بر قلب
polytheistic
مبنی بر شرک
monometallic
مبنی بر یک فلز
misogynic
مبنی بربیزاری از زن
mediatorial
مبنی بر میانجیگری
selectively
مبنی بر انتخاب
matricidal
مبنی بر مادرکشی
egotistic
مبنی بر خودپسندی
to the effect that
مبنی براینکه
paraphrastic
مبنی برتفسیر
revocatory
مبنی بر فسخ
ill advised
مبنی بر بی اطلاعی
sophistic
مبنی بر مغالطه
usurious
مبنی بررباخواری
irreverential
مبنی بر بی حرمتی
licentious
مبنی بر هرزگی
castigatory
مبنی برتنبیه
investigative
مبنی بر رسیدگی
deprecative
مبنی بربیمیلی
dualistic
مبنی برخداشناس
suppositional
مبنی بر فرض
visitorial
مبنی بر سرکشی
empiric
مبنی بر تجربه
abstentious
مبنی برپرهیزکاری
ill-advised
مبنی بر بی اطلاعی
euphuistic
مبنی برتصنع
equivocatory
مبنی برایهام
prophetic
مبنی بر پیشگویی
condolatory
مبنی برهمدردی
papistic
مبنی برپاپ پرستی
negotiatory
مبنی بر معامله یا گفتگو
negatory
مبنی بر نفی یا انکار
acclamatory
مبنی برهلهله و تحسین
documental
مبنی برمدرک یاسند
orthoepic
مبنی بر درست خوانی
commutative
مبنی بر تبدیل یامبادله
censorial
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
inquisitorial
مبنی بربازجویی زیاد
compatriotic
مبنی برهم میهنی
oblatory
مبنی بر نذر یا هدیه
appreciative
مبنی بر قدردانی قدرشناس
sensuous
مبنی بر لذات جسمانی
deliberative
مبنی بر تامل و مشاوره
illusional
مبنی باشتباه بینائی
investigatory
تحقیقی مبنی بر رسیدگی
individualistic
مبنی بر استقلال تکی
in perspective
مبنی براصول منافرومرایا
sentimental
مبنی بر احساسات یا عقیده
insinuative
مبنی بر خود شیرینی
egoistic
مبنی بر اثصول خودپرستی
appreciatively
مبنی بر قدردانی قدرشناس
elenctic
مبنی برتکذیب منطقی
naturalistic
مبنی بر طبیعت بازی
irrepentant
مبنی بر عدم پشیمانی
cavilling
مبنی برخرده گیری
sensuously
مبنی بر لذات جسمانی
retrocessive
مبنی برواگذاری ثانوی
historic
معروف مبنی بر تاریخ
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
skepsisŠskepticŠetc
فلسفه مبنی برتردید
precrastinative
مبنی بر مسامحه یا تعلل
procrastinatory
مبنی برمسامحه یاتعلل
scepsis
فلسفه مبنی برتردید
royalistic
مبنی برسلطنت خواهی
rationalistic
مبنی براصالت عقل
rose coloured
مبنی برخوش بینی
rationalistic
مبنی براستدلال عقلی
resumptive
مبنی برادامه یاتجدید
soritical
مبنی برقیام مسلسل
phonologic
مبنی بر صدا شناسی
well intentioned
مبنی بر نیت خوب
a posteriori
مبنی بر تجربه و مشاهده
documentaries
مبنی بر مدرک یا سند
polygamic
مبنی بر تعدد ازواج
documentary
مبنی بر مدرک یا سند
slaughterous
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
petitory
مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
traditional
مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
evidentiary
مبنی برمدرک مدرک دار
federative
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
pre-emptive
عمل مبنی بر اخذ شفعه
consensual
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
doctrinal
عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
imperialistic
مبنی برطرفداری از حکومت امپریالیستی
intuitive
مبنی بردرک یا انتقال مستقیم
associational
مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
atheistical
مبنی برانکار هستی خدا
pluviometric
مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
humoristic
مبنی بربذله گویی یا فکاهی نویسی
euphonical
مبنی برخوش صدایی یاسهولت ادا
abjuratory
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
renunciative
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
ritualistic
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
iconoclastic
مبنی بر بت شکنی یا شمایل ویران کنی
irregular
بی قاعده
loose
بی قاعده
looser
بی قاعده
loosest
بی قاعده
formulas
قاعده
principle
قاعده
formulae
قاعده
ruleless
بی قاعده
laws
قاعده
regularities
قاعده
frame
قاعده
canon
قاعده
desultory
بی قاعده
nisi
قاعده
regularity
قاعده
law
قاعده
regulation
قاعده
formula
قاعده
immethodical
بی قاعده
informal
بی قاعده
norm
قاعده
norms
قاعده
regular
با قاعده
regulars
با قاعده
production rule
قاعده
prior possession
قاعده ید
rule
قاعده
canons
قاعده
plebiscitary
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
revisional
مبنی برتجدید نظر یا تجدید چاپ تازه
deistic
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
deistical
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
prefectorial
مبنی براموزشگاه بدست مشتی ازشاگردان یا مبصران
traditinal
مبنی بر حدیث یاخبر روایت شده نقلی
empircism
روش و فرضیهای که مبنی برتجربه و ازمایش باشد
communalistic
مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
augural
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
stare decisis
قاعده سابقه
snaggletooth
دندان بی قاعده
formulation
قاعده سازی
trapezoidal rule
قاعده ذوزنقهای
periods
قاعده زنان
period
قاعده زنان
formulas
قاعده رمزی
kundt's rule
قاعده کونت
theorem
قاعده نکره
theorems
قاعده نکره
formulae
قاعده رمزی
menstrual
وابسته به قاعده گی
sequence rule
قاعده توالی
golden rules
قاعده زرین
golden rule
قاعده زرین
precept
قاعده اخلاقی
systems
قاعده رویه
system
قاعده رویه
phase rule
قاعده فاز
menstruating
قاعده شونده
rambunctious
بی قانون و قاعده
precepts
قاعده اخلاقی
regulater
قاعده گذاشتن
equity
قاعده انصاف
octet rule
قاعده هشتایی
equities
قاعده انصاف
irregular
خلاف قاعده
rule governed
قاعده مند
rule of thumb
قاعده سر انگشتی
nitrogen rule
قاعده نیتروژن
saytzeff's rule
قاعده زایتسف
maxim
قاعده کلی
maxims
قاعده کلی
formula
قاعده رمزی
bredt's rule
قاعده برت
formulism
قاعده فرمول)
absolute legal
قاعده تسلیط
anomaly
خلاف قاعده
abnonmally
بر خلاف قاعده
expansion rule
قاعده بسط
cram's rule
قاعده کرام
anomalies
خلاف قاعده
huckel's rule
قاعده هوکل
hofmann's rule
قاعده هوفمان
heterography
املای بی قاعده
markovnikoff's rule
قاعده مارکونیکوف
anomalous
خلاف قاعده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com