English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English Persian
axially symmetric متقارن محوری
axisymmetric متقارن محوری
Other Matches
axial position حالت محوری قرارگاه محوری
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
palindromes متقارن
palindrome متقارن
isochronous متقارن
symmetrization متقارن
simultaneous متقارن
isochronal متقارن
homolographic متقارن
symmetric متقارن
concurrent متقارن
symmetrical متقارن
symmetry top فرفرهای متقارن
centrosymmetric متقارن مرکزی
symmetric list لیست متقارن
symmetry substance ماده متقارن
symmetry stretching کشش متقارن
symmetry vibration ارتعاش متقارن
syzygy جفت متقارن
symmetrize متقارن ساختن
symmetrical system جریان متقارن
symmetrical distribution توزیع متقارن
symmetric matrix ماتریس متقارن
symmetric هم اندازه متقارن
summetrical defence دفاع متقارن
bilateral متقارن الطرفین
timed متقارن ساختن
times متقارن ساختن
equilateral ازدوطرف متقارن
polarised متقارن کردن
polarises متقارن کردن
polarising متقارن کردن
polarize متقارن کردن
polarizes متقارن کردن
polarizing متقارن کردن
turkish knot گره متقارن
zygomorphic متقارن الطرفین
asymmetrical غیر متقارن
time متقارن ساختن
balanced transmission line سیم انتقال متقارن
symmetry double bond پیوند دوگانه متقارن
holohedral دارای بلورهای متقارن
allochiria جابجایی بساوشی متقارن
symmetrical pawn structure ساختمان پیادهای متقارن
allocheiria جابجایی بساوشی متقارن
anisometric دارای قسمتهای غیر متقارن
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
symmetrical alternating quantity کمیت متناوب متقارن نامتوازن
radiosymmetrical دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
subcordate بشکل قلب غیر متقارن
isocline دارای شیب متقارن ومساوی
homocercal دارای دم قرینه متقارن الذنب
counter vailing power تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
polar دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
monaxial یک محوری
axile محوری
rotate محوری
rotated محوری
rotates محوری
pivotal محوری
adaxial محوری
triaxial سه محوری
axial محوری
uniaxial یک محوری
cypher [حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
Gulli motife [نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
xenocentrism بیگانه محوری
uniaxial bending خمش یک محوری
trochoid محوری فرفرهای
triaxial shear test ازمایش سه محوری
pluriaxial چند محوری
sociocentrism جامعه- محوری
pivoting window پنجره محوری
orbital overlap همپوشانی محوری
nutation رقص محوری
uniaxial force نیروی تک محوری
end thrust فشار محوری
axial section برش محوری
egocentricity خود محوری
axial thrust فشار محوری
axial stress تنش محوری
axial bond پیوند محوری
axial compression فشار محوری
axial runout ضربه محوری
axial runout شوک محوری
axial runout رانش محوری
axial rake angle زاویه محوری
axial flow جریان محوری
axial load بار محوری
axial ligation لیگاندپوشی محوری
axial flow turbine توربین محوری
axial thrust بار محوری
axial vector بردار محوری
thrust فشار محوری
thrusting فشار محوری
compass swing چرخش خط محوری
axial position وضعیت محوری
thrusts فشار محوری
axially parallel در راستای محوری
axial flow impulse turbine توربین محوری
axially parallel موازی محوری
anthropocentrism انسان محوری
egocentricism خود محوری
tog method روش دیدبانی محوری
thrust بار محوری ضربه
angular contact thrust ball bearing بلبرینگ طولی محوری
triaxial deformation تغییر شکل سه محوری
axial feed method روش تغذیه محوری
armature end play بازی محوری ارمیچر
triaxial compression test ازمایش فشار سه محوری
radials محوری مربوط به رادیو
axial mining مین گذاری محوری
thrusting بار محوری ضربه
cylinder roller thrust bearing یاطاقان غلطکی محوری
offset distance فاصله برون محوری
thrusts بار محوری ضربه
pivot journal یاطاقان گرد محوری
radial محوری مربوط به رادیو
shaft extension قسمت الحاقی محوری
uniaxial دارای یک محور یک محوری
axial rotation symmerty تقارن چرخشی محوری
buttress centres فاصله محوری پشت بندها
double thrust ball bearing بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double thrust bearing یاطاقان با فشار محوری دوبل
parataxic mode شیوه ادراکی خود- محوری
rotation about ... دوران دور ... [محوری یا جایی]
drilling thrust فشار محوری مته کاری
rachis اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
sympodium منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
end play حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
reverse flow engine توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
warping پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
z axis محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
ornithopter هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
endless knots طرح گره بدون انتها [که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
tilt and swivel که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
pure bending حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
rosette border حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
proportions متناسب کردن متقارن کردن
proportion متناسب کردن متقارن کردن
axis مهره دوم گردن مهره محوری
synesthesia احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
Herati pattern طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com