English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
irruptive متهاجم حمله کننده
Other Matches
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
offensive متهاجم
offensives متهاجم
aggressors حمله کننده
aggressor حمله کننده
assailants حمله کننده
assailant حمله کننده
rusher حمله کننده
invaders مهاجم حمله کننده
invader مهاجم حمله کننده
aggressor حمله کننده پرخاشگر
aggressors حمله کننده پرخاشگر
launcher حمله کننده وسیله پرتاب
geong gyuk نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot بیک حمله دریک حمله
front line خط حمله خط حمله یادفاع
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
assailment حمله
canvasses حمله
assaults حمله
canvassed حمله
assaulted حمله
canvass حمله
assault حمله
onslaughts حمله
counter حمله
offenses حمله
attacking line خط حمله
offence حمله
countering حمله
thrusts حمله
onset حمله
offensive <adj.> حمله
countered حمله
aggression حمله
ictys حمله
time cut ضد حمله
attack حمله
attacked حمله
hysteria حمله
attacks حمله
onslaught حمله
spell حمله
falling sickness حمله
seizure حمله
seizures حمله
fittest حمله
spells حمله
fits حمله
spelled حمله
foray حمله
forays حمله
campaigns حمله
campaign حمله
assaulting حمله
sallies حمله
campaigned حمله
sally حمله
campaigning حمله
stound حمله
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
wide open حمله
fit حمله
canvassing حمله
offense حمله
thrust حمله
impugnment حمله
impugnation حمله
offense,etc حمله
thrusting حمله
venues حمله
venue حمله
onrush حمله
inroad حمله
besetting حمله پی در پی
epileptic fit حمله
offensives حمله
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
anxiety attack حمله اضطراب
air attack حمله هوایی
air strike حمله هوایی
excision of clause دراوردن یک حمله
wolf pack حمله گرگ
besets حمله کردن
beset حمله کردن
pushing خطای حمله
sally حمله ورشدن
sallies حمله ورشدن
unassailable غیرقابل حمله
multiple offence حمله مرکب
spearheads نوک حمله
spearheading نوک حمله
conniption حمله صرع
momentum of attack شدت حمله
an air raid حمله هوایی
shock troops گروه حمله
sortie حمله ناگهانی
parrying دفع حمله
critical angle of attack زاویه حمله
blow in حمله از میان خط
hysterics حمله احساساتی
hysterics حمله وتشنج
counterattack حمله متقابل
narcolepsy حمله خواب
envelopment حمله احاطهای
sorties حمله ناگهانی
epileptic fit غش حمله ایی
epileptic seizure حمله صرع
counter offensive حمله متقابل
to be down up حمله کردن بر
simple attack حمله ساده
spelled حمله ناخوشی
rushed حمله یورش
setting up حمله کردن
sets حمله کردن
set حمله کردن
lunes حمله جنون
canvassing حمله ناگهانی
rush حمله یورش
canvasses حمله ناگهانی
assaults حمله بمقدسات
canvassed حمله ناگهانی
assaulted حمله بمقدسات
canvass حمله ناگهانی
assault حمله بمقدسات
absence attack حمله غیاب
geong gegak حمله تکواندو
geong geuk حمله تکواندو
rushing حمله یورش
quintain هدف حمله
frontal attack حمله جبههای
spearheaded نوک حمله
spearhead نوک حمله
spells حمله ناخوشی
seizes دچار حمله
seize دچار حمله
minority attack حمله مینوریته
snap at حمله کردن
spell حمله ناخوشی
mating attack حمله ماتی
thrust حمله کردن
thrusting حمله کردن
thrusts حمله کردن
main attack حمله اصلی
set about حمله کردن به
time thrust ضد حمله شمیرباز
raid حمله ناگهانی
raided حمله ناگهانی
raiding حمله ناگهانی
assails حمله کردن بر
assails حمله کردن
assailing حمله کردن بر
assailing حمله کردن
assailed حمله کردن بر
assailed حمله کردن
assail حمله کردن بر
assail حمله کردن
raids حمله ناگهانی
direction of attack سمت حمله
discovered attack حمله برخاست
play marker طراح حمله
epilepsy غشی حمله
backside attack حمله از پشت
counter attack حمله متقابله
counter-attack حمله متقابله
counter-attacks حمله متقابله
to fall on حمله کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com