English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
tilted flume مجرا با شیب تنظیم شونده
Other Matches
self regulating خود بخود تنظیم شونده
adjustable proportional module نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
channel مجرا
condvit مجرا
runways مجرا
spiracle مجرا
channels مجرا
canals مجرا
canal مجرا
nullah مجرا
runway مجرا
channeled مجرا
hole مجرا
holing مجرا
channelled مجرا
tube مجرا
tubes مجرا
meatus مجرا
holes مجرا
channeling مجرا
holed مجرا
foramen مجرا
gullies مجرا
vessels مجرا
cullis مجرا
vessel مجرا
strands مجرا
strand مجرا
gulleys مجرا
port مجرا
vas مجرا
conduit مجرا
conduits مجرا
gully مجرا
flume مجرا
duct مجرا
channels کانال مجرا
channel capacit گنجایش مجرا
channel selector مجرا گزین
slots مجرا شکاف
channelization مجرا سازی
canalization مجرا سازی
slotting مجرا شکاف
channels ترعه مجرا
ductless glands غدههای بی مجرا
vessels سفینه مجرا
tract مجرا جهاز
tracts مجرا جهاز
channel کانال مجرا
vessel سفینه مجرا
subchannel زیر مجرا
stenosis تنگی مجرا
gullet مجرا کانال
channel ترعه مجرا
slot مجرا شکاف
gullets مجرا کانال
channelled کانال مجرا
channelled ترعه مجرا
channeling کانال مجرا
channeling ترعه مجرا
channeled کانال مجرا
channeled ترعه مجرا
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
conductresses ابگذر- مجرا- مجری
conductress ابگذر- مجرا- مجری
channel status word کلمه وضعیت مجرا
bung دریچه مجرا کیسه
bunging دریچه مجرا کیسه
bungs دریچه مجرا کیسه
oppilation بستن یا بستگی مجرا
narrowband channel مجرا با نوار باریک
bunged دریچه مجرا کیسه
channel controller کنترل کننده مجرا
stenosed دچار هرگونه تنگی مجرا
constriction قسمت تنگ شده مجرا
individual مجرا یا مربوط به شخص مجرد
individuals مجرا یا مربوط به شخص مجرد
constrictions قسمت تنگ شده مجرا
dead ends انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
dead end انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
flume دره تنگ بوسیله مجرا یاناودان بردن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
deliquescent اب شونده
step down کم شونده
squashy له شونده
vimineous خم شونده
diminishing کم شونده
folding تا شونده
endocrine غده بدون مجرا و بداخل ترشح کننده غده درون تراو
frequented تکرار شونده
frequenting تکرار شونده
frequents تکرار شونده
erubescent سرخ شونده
interviewee مصاحبه شونده
incoming وارد شونده
emissive خارج شونده
emanative صادر شونده
payees پرداخت شونده
menstruating بی نماز شونده
menstruating قاعده شونده
displaceable جابجا شونده
frondescent برگ شونده
frequent تکرار شونده
eruptional منفجر شونده
evanescent محو شونده
riser بلند شونده
excurrent جاری شونده
metabolic دگرگون شونده
accumulative جمع شونده
conducive موجب شونده
congregative جمع شونده
interviewees مصاحبه شونده
acquiescent راضی شونده
fly table میز تا شونده
foldaway کوچک شونده
technical دگرگون شونده
inhibitor مانع شونده
fill in جانشین شونده
payee پرداخت شونده
examinee امتحان شونده
conducive منجر شونده
changful جوربجور شونده
accumulate جمع شونده
accumulates جمع شونده
accumulating جمع شونده
base ejection پرتاب شونده از ته
assimilatory هم جنس شونده
analysand تحلیل شونده
ameliorative بهتر شونده
aggravative بدتر شونده
reactive منعکس شونده
changful دگرگون شونده
causative سبب شونده
clastic جدا شونده
clastic تقسیم شونده
clotty دلمه شونده
coagulable دلمه شونده
combinatory ترکیب شونده
comparand قیاس شونده
concentrator متمرکز شونده
adrenergic فعال شونده
cumulative جمع شونده
deterrents مانع شونده
deterrent مانع شونده
concretive سفت شونده
clincher متمسک شونده
clinchers متمسک شونده
depreciable مستهلک شونده
deteriorative بدتر شونده
deviator منحرف شونده
repressive مانع شونده
fulminating محترق شونده
acidific ترش شونده
accumulatively بطورجمع شونده
accretive زیاد شونده
explosive منفجر شونده
outgoing صادر شونده
friable خرد شونده
drying خشک شونده
dilatant گشاد شونده
metastatic جابجا شونده
introgresseive داخل شونده
intrant داخل شونده
retractive جمع شونده
revulsive جابجا شونده
rigescent سفت شونده
rigescent سخت شونده
rubescent قرمز شونده
seceder منتزع شونده
seconder دوم شونده
inhibiter مانع شونده
ingressive داخل شونده
ingravescent سخت تر شونده
ingoing داخل شونده
ingoing وارد شونده
simultaneous with each other با هم واقع شونده
soluble oil روغن حل شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com