Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
infamous
محروم از حقوق مدنی ترذیلی
Other Matches
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
jus cipile
حقوق مدنی
civil law
حقوق مدنی
civil low
حقوق مدنی
jus cipile
حقوق مدنی رم
civi law
حقوق مدنی
civil rights
حقوق مدنی
freeman
دارای حقوق مدنی
entitle to civil rights
متمتع از حقوق مدنی
civil death
محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation
محرومیت از حقوق مدنی
Deprivation of ones civil rights .
محرومیت از حقوق مدنی
attainder
محرومیت از حقوق مدنی
civi rights
حقوق وامتیازات مدنی
freemen
دارای حقوق مدنی
enfranchised
حقوق مدنی اعطا کردن به
freemen
فرد متمتع از حقوق مدنی
freeman
فرد متمتع از حقوق مدنی
pandect
حقوق مدنی روم قدیم
enfranchise
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchises
حقوق مدنی اعطا کردن به
enfranchising
حقوق مدنی اعطا کردن به
corruption of blood
محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
ostracising
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracised
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracises
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizing
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracize
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracism
محروم کردن از حقوق اجتماعی
ostracizes
از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracized
از حقوق اجتماعی محروم کردن
lumpen
محروم شده از حقوق اجتماعی وسیاسی وغیره
degrading
ترذیلی
degrading punishment
مجازات ترذیلی
degradatory punishment
مجازات ترذیلی
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
urban
مدنی
civil
مدنی
civics
علوم مدنی
civic
اجتماعی مدنی
law of tort
مسئولیت مدنی
civics
تعلیمات مدنی
torts
خطای مدنی
tort
خطای مدنی
civil code
قانون مدنی
civil action
دعوی مدنی
civil injury
اضرار مدنی
civil liberty
ازادی مدنی
deception
تدلیس مدنی
transfer of obligation
حواله مدنی
civil partnership
شرکت مدنی
civil injury
خسارت مدنی
civil wrong
خطای مدنی
civillaw
قانون مدنی
code civil
قانون مدنی
civil liability
مسئوولیت مدنی
civil liberties
ازادی مدنی
civil litigation
دادرسی مدنی
fraudulent misrepresentation
تدلیس مدنی
deceptions
تدلیس مدنی
principle of civil litigation
اصول محاکمات مدنی
principle of civil litigation
ایین دادرسی مدنی
law of tort
قانون مسئولیت مدنی
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
law of torts
قانون مسئولیت مدنی
law of civil procedure
ائین دادرسی مدنی
civil procedure
ایین دادرسی مدنی
civil court division
بخش دادگاه مدنی
star chamber
دادگاه عالی مدنی وجنایی
presumption of clearance
فرض برائت درامور مدنی
civil procedure code
قانون ایین دادرسی مدنی
counsel appointed
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
law
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
tort
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
torts
عملی که میتواندموجب موضوع دعوی مدنی باشد
pandects
خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
cold turkey
محروم
deprived
محروم
bereaved
محروم
disadvantaged
محروم
sans
محروم از
blighted
محروم
dis-
محروم کردن
have not nations
ملل محروم
deprives
محروم کردن
abdicate
محروم کردن
excludable
محروم کردنی
disadvantaged children
کودکان محروم
devest
محروم کردن
cut off
محروم کردن
deprive
محروم کردن
depriving
محروم کردن
abdicated
محروم کردن
disinherited
محروم ازارث
to be defected
محروم شدن
to cut off
محروم کردن
bereave
محروم کردن
choiceless
محروم از حق انتخاب
deprivable
محروم کردنی
excludes
محروم کردن
exclude
محروم کردن
exclusion
محروم سازی
abdicating
محروم کردن
abdicates
محروم کردن
underclass
طبقهی محروم
strip
محروم کردن از
lower class
طبقه محروم
subclass
طبقه محروم
underclass
طبقه محروم
disseisin
محروم شدگی ازتصرف
estopel
امرخاصی محروم شود
cut off with a shilling
از ارث محروم کردن
dispossessor
ازتصرف محروم کننده
disinherits
از ارث محروم کردن
disinheriting
از ارث محروم کردن
disinherit
از ارث محروم کردن
unhouseled
محروم از عشاء ربانی
unsight
از دیدن محروم کردن
unvoice
محروم از صدا کردن
dispossesses
محروم کردن دورکردن
dispossessing
از تصرف محروم کردن
dispossessing
محروم کردن دورکردن
dispossessed
از تصرف محروم کردن
dispossesses
از تصرف محروم کردن
dispossessed
محروم کردن دورکردن
inalienable
محروم نشدنی لایتجزا
dispossess
از تصرف محروم کردن
dispossess
محروم کردن دورکردن
dehumanize
از خصائص انسانی محروم شدن
unsex
از خواص جنسی محروم کردن
dehumanized
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizing
از خصائص انسانی محروم شدن
disbar
از شغل وکالت محروم کردن
dehumanizes
از خصائص انسانی محروم شدن
deprive the heirs of inheritance
وراث را از ارث محروم کردن
privation
محروم سازی تعلیق مقام
unseated
محروم کردن نماینده از کرسی
underprivileged
محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
unseats
محروم کردن نماینده از کرسی
mayhen
ازوسیله دفاع محروم کردن
unseating
محروم کردن نماینده از کرسی
disfranchise
از حق رای یا انتخاب محروم کردن
disendow
از عطیه محروم کردن نبخشیدن
unseat
محروم کردن نماینده از کرسی
privations
محروم سازی تعلیق مقام
dehumanising
از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanises
از خصائص انسانی محروم شدن
disestablishes
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablish
کلیسا را از ازادی محروم کردن
To be deprived of something .
از چیزی محروم شدن ( ماندن )
attaint
مقصر دانستن محروم کردن
To cut somebody out of a wI'll.
کسی را از ارث محروم کردن
disestablishing
کلیسا را از ازادی محروم کردن
disestablished
کلیسا را از ازادی محروم کردن
dehumanised
از خصائص انسانی محروم شدن
ostracize
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
The referee put a boycott on him .
داور اورا از بازی محروم کرد
ostracises
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
disfranchisement
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
ostracizes
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
She has had many privations in her youth .
درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
ostracising
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizing
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass
کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracized
ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
These trees deprive the house of light .
این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
disincorporate
ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
tantalized
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
disqualifications
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
tantalises
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalize
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalised
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
tantalizes
وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
exclusion
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
misrepresentation
در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
urbanised
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizes
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanizing
مدنی کردن صیقلی کردن
urbanises
مدنی کردن صیقلی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com