English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
run way محوطه دویدن هواپیما
Search result with all words
threshholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
approach end نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
Other Matches
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
runout محوطه دویدن
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
ground speed سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
roll out دویدن هواپیما روی باند
outer fix محوطه توقف خارجی هواپیما
tie down وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
altitude sickness حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
barometric leveling تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
plane director نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aft قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aircraft arresting barrier وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moments ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
azimuth indicator شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
transition altitude ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
aircraft cross servicing سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
doubled up دویدن
doubled دویدن
races دویدن
double دویدن
to run through دویدن
Running <adj.> دویدن
run دویدن
race دویدن
raced دویدن
runs دویدن
scuttled بسرعت دویدن
re-run دوباره دویدن
running with the ball با توپ دویدن
scuttles بسرعت دویدن
jog اهسته دویدن
roil دنبال هم دویدن
track مسابقه دویدن
scuttle بسرعت دویدن
leap جستن دویدن
tracked مسابقه دویدن
to bolt با سرعت دویدن
re-running دوباره دویدن
leaped جستن دویدن
leaps جستن دویدن
re-ran دوباره دویدن
re-runs دوباره دویدن
outrun در دویدن جلوافتادن
outrunning در دویدن جلوافتادن
outruns در دویدن جلوافتادن
run for it <idiom> به ضرب دویدن
winder دویدن سریع
on the go <idiom> مشغول دویدن
footrace مسابقه دویدن
scuttling بسرعت دویدن
jogged اهسته دویدن
tracks مسابقه دویدن
cursorial مستعد دویدن
jogs اهسته دویدن
trig تر وتمیز دویدن
jogging اهسته دویدن
sprint با حداکثر سرعت دویدن
To interrupt someone. To butt in. تو حرف کسی دویدن
to break into a run شروع کردن به دویدن
circles دویدن در مسیر منحنی
sprinted با حداکثر سرعت دویدن
sprints با حداکثر سرعت دویدن
circle دویدن در مسیر منحنی
circled دویدن در مسیر منحنی
circling دویدن در مسیر منحنی
he fell to the ground دویدن اغازکردبزمین افتاد
outkick تندتر از رقیب دویدن
circuit clout یک امتیاز با دویدن به پایگاه
jogs دویدن بصورت یورتمه
jogged دویدن بصورت یورتمه
jog دویدن بصورت یورتمه
base running دویدن بسوی پایگاه
dinger دویدن به پایگاه اصلی
rerun عمل دوباره دویدن
long wind طاقت زیاد دویدن
jogging دویدن بصورت یورتمه
to start شروع کردن به دویدن
wards محوطه
enclosures محوطه
compound : محوطه
compounded : محوطه
compounds : محوطه
compounds محوطه
space محوطه
compounded محوطه
spaces محوطه
enclosure محوطه
zones محوطه
garth محوطه
precinct محوطه
haws محوطه
compound محوطه
ward محوطه
areas محوطه
hawing محوطه
hawed محوطه
ground محوطه
precincts محوطه
haw محوطه
area محوطه
zone محوطه
false starts دویدن قبل ازصدای تپانچه
false start دویدن قبل ازصدای تپانچه
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
ground game روش استفاده از مانور دویدن
break in درمیان صحبت کسی دویدن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
break-in درمیان صحبت کسی دویدن
break-ins درمیان صحبت کسی دویدن
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
altitude height سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
lawn محوطه چمن
lawns محوطه چمن
out port بندرخارج از محوطه
closest چهاردیواری محوطه
run way محوطه فرود
close چهاردیواری محوطه
closer چهاردیواری محوطه
closes چهاردیواری محوطه
yard man متصدی محوطه
Inc مخفف محوطه
yard محوطه یا میدان
ambit وسعت محوطه
aprons محوطه بارگیری
penalty areas محوطه پنالتی
penalty area محوطه پنالتی
apron محوطه بارگیری
trap محوطه کوچک
run ترتیب محوطه
runs ترتیب محوطه
stockyard محوطه دامداری
yards حیاط محوطه
yards محوطه یا میدان
yard حیاط محوطه
farmyard محوطه مزرعه
freeze space محوطه سردخانه
god's acre محوطه کلیسا
goal crease محوطه دروازه
cubby محوطه مکعب
clear way محوطه صعود
environment architecture معماری محوطه
cincture حلقه محوطه
enceinte محوطه قلعه
chill space محوطه سردخانه
buffer distance محوطه امنیت
dock yard محوطه بارانداز
dock yard محوطه لنگرگاه
embarkation area محوطه بارگیری
lot قرعه محوطه
farmyards محوطه مزرعه
courtyard محوطه محصور
area of visibility محوطه دید
area of probability محوطه احتمالات
to overrun oneself از دویدن زیاد خود را خسته کردن
to take a run-up با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
apparent altitude ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
fabrique [ساختمانی در محوطه باغ]
catcher's box محوطه مخصوص توپگیر
loculus محوطه یاحفره کوچک
chill space محوطه سرد انبار
wards حیاط محوطه زندان
quarterdeck محوطه تشریفات ناو
quarterdecks محوطه تشریفات ناو
cubbyhole محوطه کوچک ومحصور
sites محل محوطه کار
landscape architecture معماری محوطه سازی
side lines محوطه بیرون از خط کناری
ward حیاط محوطه زندان
impark در محوطه نگاه داشتن
back judge داور در محوطه دفاعی
area of uncertainity محوطه عدم امنیت
plain میدان یا محوطه جنگ
back boundary line محوطه پشت خط سرویس
magazine space محوطه زاغه مهمات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com