English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
courtyard محوطه محصور
Search result with all words
drylot محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
Other Matches
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
open storage انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
clear way محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
classification yard محوطه مانور قطارها محوطه تقسیم مسیر قطارها
fenced محصور
pent محصور
closed محصور
restricted محصور
walled محصور
pent up محصور
cooped up محصور و محبوس
close جای محصور
ensphere محصور کردن
enwind محصور کردن
mure محصور کردن
wall محصور کردن
walls محصور کردن
populated مسکون محصور
impark محصور کردن
landlocked محصور در خشکی
closer جای محصور
closes جای محصور
snowbound محصور در برف
landlocked محصور درخشکی
closest جای محصور
embay محصور کردن
to restrict something چیزی را محصور کردن
parks شکارگاه محصور مرتع
ensheathe درغلاف محصور کردن
to confine something to something چیزی را محصور کردن
seagirt محصور بوسیله دریا
to limit something چیزی را محصور کردن
parked شکارگاه محصور مرتع
hoosegow محبس محل محصور
pale ناحیه محصور قلمروحدود
paler ناحیه محصور قلمروحدود
palest ناحیه محصور قلمروحدود
inbound محصور در حدود معینی
lock up در محلی محصور کردن
park شکارگاه محصور مرتع
locked up در محلی محصور کردن
embank با خاک یا سنگ محصور کردن
garrison محصور کردن حصار کشیدن
garrisons محصور کردن حصار کشیدن
caged storage انبار کردن به طریقه محصور
impark در پارک یا جنگل محصور کردن
entanglements محصور با شبکه سیم خاردار
bind محصور کردن بهم پیوستن
entanglement محصور با شبکه سیم خاردار
binds محصور کردن بهم پیوستن
scaling ladder نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
degagement [حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
circumvallate باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
immure در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
closure رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
redoubt موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fields شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
fielded شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
poundage وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
pounding محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
areas محوطه
compounded : محوطه
compound محوطه
ground محوطه
space محوطه
area محوطه
compounded محوطه
wards محوطه
enclosure محوطه
enclosures محوطه
compounds : محوطه
compounds محوطه
spaces محوطه
ward محوطه
precinct محوطه
zones محوطه
precincts محوطه
garth محوطه
compound : محوطه
zone محوطه
haw محوطه
hawed محوطه
hawing محوطه
haws محوطه
cincture حلقه محوطه
clear way محوطه صعود
cubby محوطه مکعب
buffer distance محوطه امنیت
embarkation area محوطه بارگیری
chill space محوطه سردخانه
dock yard محوطه بارانداز
runout محوطه دویدن
stockyard محوطه دامداری
out port بندرخارج از محوطه
yard man متصدی محوطه
Inc مخفف محوطه
god's acre محوطه کلیسا
freeze space محوطه سردخانه
environment architecture معماری محوطه
enceinte محوطه قلعه
goal crease محوطه دروازه
dock yard محوطه لنگرگاه
run way محوطه فرود
close چهاردیواری محوطه
yards حیاط محوطه
lawns محوطه چمن
penalty areas محوطه پنالتی
trap محوطه کوچک
penalty area محوطه پنالتی
run ترتیب محوطه
farmyards محوطه مزرعه
runs ترتیب محوطه
ambit وسعت محوطه
closest چهاردیواری محوطه
lawn محوطه چمن
closes چهاردیواری محوطه
closer چهاردیواری محوطه
area of probability محوطه احتمالات
lot قرعه محوطه
yards محوطه یا میدان
yard حیاط محوطه
farmyard محوطه مزرعه
apron محوطه بارگیری
yard محوطه یا میدان
aprons محوطه بارگیری
area of visibility محوطه دید
sited محل محوطه کار
site محل محوطه کار
magazine space محوطه زاغه مهمات
side lines محوطه بیرون از خط کناری
fabrique [ساختمانی در محوطه باغ]
sites محل محوطه کار
plain میدان یا محوطه جنگ
plains میدان یا محوطه جنگ
loculus محوطه یاحفره کوچک
plainest میدان یا محوطه جنگ
impark در محوطه نگاه داشتن
quarterdeck محوطه تشریفات ناو
quarterdecks محوطه تشریفات ناو
outdoor lighting fixtures چراغهای روشنائی محوطه
run way محوطه دویدن هواپیما
holding ground محوطه نگهدارنده لنگر
plainer میدان یا محوطه جنگ
parking محوطه پارک کردن
chill space محوطه سرد انبار
landscape architecture معماری محوطه سازی
ward حیاط محوطه زندان
catcher's box محوطه مخصوص توپگیر
wards حیاط محوطه زندان
back boundary line محوطه پشت خط سرویس
backcourt محوطه پشت یک سوم
cubbyhole محوطه کوچک ومحصور
area of uncertainity محوطه عدم امنیت
back judge داور در محوطه دفاعی
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
outer fix محوطه توقف خارجی هواپیما
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
outland زمینهای خارج از محوطه ملک
batter's box محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
gully محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
pickup field محوطه سوار شدن درهواپیما
ping pong court محوطه بازی پینگ پنگ
gulleys محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gullies محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
arresting system runout محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
tank farm محوطه مخازن نفت وغیره
nett محوطه تمرین محصوربا تور
loculus محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
nets محوطه تمرین محصوربا تور
net محوطه تمرین محصوربا تور
departure end انتهای محوطه دویدن هواپیما
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
back room محوطه بین خط پایانی ودیوار
arresting sheave span محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
yardmaster رئیس محوطه بارانداز راه اهن
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
region محوطه بسیار وسیع وبی انتها
covered position محوطه تحت پوشش موضع مخفی
Green architecture [ساختمان با محوطه هایی با مناظر بدیع]
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
marshalling yard محوطه تفکیک و دسته بندی کالاها
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
open ice قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
embarkation area محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
regions محوطه بسیار وسیع وبی انتها
yard track ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
Genius Loci نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com