English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
مخفف language foreign a as English teaching
Other Matches
What foreign language do you know? کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
What foreign language do you speak ? با کدام زبان خارجی آشناهستید ؟
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
English is not a hard language . انگلیسی زبان سختی نیست
trailer tongue [American English] [coupling] [British English] پیوند به داخل [در تریلر]
up one's street [British English] , down one's alley [American English] مناسب ذوق وسلیقه [مهارت درچیزی ]
Queen's English [King's English] <idiom> [انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
teaching تدریس
teaching اصول
pedagogical teaching اموزش مطابق فن تعلیم
practice teaching تمرین معلمی
teaching practice آموزشتمرینی
teaching hospital بیمارستانآموزشپزشکان
student teaching کارورزی معلمی
teaching machine ماشین تدریس
teaching machine ماشین اموزش
technical teaching اموزش فنی
team teaching تدریس گروهی
to push your luck [British English] to press your luck [American English] زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
object method of teaching شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
discovery teaching method روش اموزش اکتشافی
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] برف روی زمین نمی ماند.
foreign خارجی
foreign نامناسب
foreign بیرونی ناجور
foreign بیگانه
foreign توقیف اموال مدیون خارجی
foreign توقیف اموال مدیون غایب
foreign خارجه
foreign excess تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
foreign currency پول کشور خارجی
foreign affairs اموربیگانگان
foreign volunteer [سرباز] مزدور
foreign deposit سپرده خارجی
foreign affairs امورخارجه
foreign currency ارز خارجی
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
foreign bill حواله ارز خارجی
foreign bill برات ارزی
foreign bill برات خارجی
foreign currencies اسعار
foreign aid کمک خارجی
She has a foreign appearance. ظاهرش خارجی بنظر می آید
foreign currencies پولهای خارجی
foreign currency ارز
foreign bill برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
foreign volunteer آدم اجیر پولکی
foreign investment سرمایه گذاری خارجی
foreign nationals اتباع خارجه
Foreign Office وزارت امور خارجه
foreign loan وام خارجی
foreign market بازار خارج
foreign minister وزیر امور خارجه
the foreign office وزارت خارجه
foreign exchange مبادله خارجی
foreign trade تجارت خارجی
foreign trade بازرگانی خارجی
foreign particle جسم خارجی
foreign policy سیاست خارجی
foreign policy خط مشی عمل خارجی
foreign reserves ذخائر خارجی
foreign subjects اتباع بیگانه
foreign national تبعه خارجی
foreign national ملیت خارجی
foreign judgment حکم دادگاه خارجی
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
foreign judgment رای دادگاه خارجی
foreign exchange تعویض خارجی
foreign body آنچهتصادفادرسرجایخودنباشد
foreign exchange پول خارجی
foreign exchange ارز خارجی
foreign exchange پول کشور خارجی
foreign law حقوق خارجی
foreign exchange ارز
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
foreign trade multiplier ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
inflow of foreign funds ورودسرمایههای خارجی
foreign exchange transaction معاملات ارزی
foreign exchange rate نرخ ارز
foreign exchange control نظارت بر ارز
foreign exchange market بازار ارز
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
foreign aid program برنامه کمک خارجی
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
foreign exchange transactions معاملات ارزی
balance of foreign trade تراز تجارت خارجی
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
committe of foreign exchange کمیسیون ارز
rationing of foreign exchange جیره بندی ارز خارجی
Foreign residents in tehran. خارجیان مقیم تهران
foreign letter paper کاغذ چاپاری نازک
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
secretary of state for foreign affairs وزیرخارجه
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
English مربوط به مردم وزبان انگلیسی
English بانگلیسی دراوردن
English گردش فرفرهای گوی بیلیارد
English انگلیسی
after the english f. به سبک انگلیسی ها
the english انگلیسان
the english انگلیس ها
old english زبان انگلیسی قدیم
English altar محراب انگلیسی
Pidgin English <idiom> انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
In my broken English . با انگلیسی دست وپا شکسته ام
pidgin english انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
english garden پارک انگلیسی [قرن هجدهم]
british english زبان انگلیسی رایج درانگلستان
body english چرخش بی اختیار
English cottage خانه ویلایی
English bond آجر چینی انگلیسی
in plain english به انگلیسی ساده
in plain english پوست کنده
structured english انگلیسی ساخت یافته
English loaf نانانگلیسی
English breakfast یکجورصبحانهمتشکلازتخممرغ-گشتنمکزدهوتخممرغ
He is good at English. انگلیسی اش خوب است
english system سیستم اینچی
his english is weak مایه انگلیسی اوکم است
to tutor somebody in English به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
american english زبان انگلیسی که در امریکابان تکملم میشود
broken english انگلیسی دست و پا شکسته
english shepherd سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
english sonnet غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
english setter نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
english self taught خوداموز انگلیسی
english opening گشایش انگلیسی
english mercury اسفناج صحرایی
english horn نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
english billiards با 3 گوی و6 کیسه بین 2 یا 4 بازیگر
english billiards بیلیارد انگلیسی
English stick عصایانگلیسی
middle english انگلیسی تا 0051میلادی
natural english گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
english speaking انگلیسی زبان
king's english انگلیسی اصیل
english woman زن انگلیسی
english words واژه ها یا لغات انگلیسی
morrow [Old English] فردا [ آینده]
king's english اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
english thread پیچ و مهره انگلیسی
english system سیستم انگلیسی
how can I learn English چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
Well, duh! [American English] نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]
Colors [American English] رنگها
operative [American English] جاسوس
to plow [one's way] through something [American English] با سختی در کاری جلو رفتن
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
turnover [British English] فروش [اقتصاد]
shakedown [of something] [American English] تغییر پایه سیستم کاری [چیزی]
boondoggle [American English] وقت بیهوده گذرانی
plowman [American English] شخم زن [کشاورز ] [روستا ]
I benefited greatly from the english course. از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
groundhopper [British English] طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
to enroll [American English] خود را اسم نویسی کردن [ثبت نام کردن ]
to call [up] somebody [American English] به کسی زنگ زدن
In simple (plain) English. به انگلیسی ساده
The English speaking-countries. کشورهای انگلیسی زبان
The English - speaking world. دنیای انگلیسی زبان
He speaks English fluently. انگلیسی راروان صحبت می کند
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
pursuer [Scottish English] شاکی [قانون]
peter [American English] آلت تناسلی بچه
to take the fall [American English] مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
pursuer [Scottish English] مدعی [قانون]
verbiage [American English] کلمه بندی
english hand balance بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
english speaking people مردم یا ملل انگلیسی زبان
pursuer [Scottish English] خواهان [قانون]
verbiage [American English] بیان
peter [American English] دول
peter [American English] دودول
english toy spaniel نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
verbiage [American English] جمله بندی
to labour [British English] در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
to labor [American English] در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
intern [American English] انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
to boondoggle [American English] پول و وقت تلف کردن [برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
language تبدیل و اجرا میکند
language برنامهای که به عنوان مترجم
language برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language بصورت لسانی بیان کردن
language سخنگویی تکلم
for a language course برای یک دوره زبان
pl. language زبان پی ال وان
language زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language کلام
language لسان
I am here for a language course من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
language هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language در زمان اجرا
second language زباندوم
language قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com