Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
English is not a hard language .
انگلیسی زبان سختی نیست
trailer tongue
[American English]
[coupling]
[British English]
پیوند به داخل
[در تریلر]
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
Queen's English
[King's English]
<idiom>
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
teaching
تدریس
teaching
اصول
technical teaching
اموزش فنی
practice teaching
تمرین معلمی
student teaching
کارورزی معلمی
teaching machine
ماشین اموزش
teaching practice
آموزشتمرینی
pedagogical teaching
اموزش مطابق فن تعلیم
teaching hospital
بیمارستانآموزشپزشکان
teaching machine
ماشین تدریس
team teaching
تدریس گروهی
to push your luck
[British English]
to press your luck
[American English]
زیاده روی کردن
[شورکاری را در آوردن]
[اصطلاح مجازی]
discovery teaching method
روش اموزش اکتشافی
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
The snow doesn't stay on the ground.
[The snow doesn't stick.]
[American English]
,
[The snow doesn't settle.]
[British English]
برف روی زمین نمی ماند.
the english
انگلیسان
after the english f.
به سبک انگلیسی ها
the english
انگلیس ها
English
گردش فرفرهای گوی بیلیارد
English
بانگلیسی دراوردن
English
مربوط به مردم وزبان انگلیسی
English
انگلیسی
old english
زبان انگلیسی قدیم
english shepherd
سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
english sonnet
غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
english speaking
انگلیسی زبان
how can I learn English
چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
He is good at English.
انگلیسی اش خوب است
broken english
انگلیسی دست و پا شکسته
english system
سیستم اینچی
morrow
[Old English]
فردا
[ آینده]
british english
زبان انگلیسی رایج درانگلستان
In my broken English .
با انگلیسی دست وپا شکسته ام
english opening
گشایش انگلیسی
english billiards
بیلیارد انگلیسی
english setter
نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
body english
چرخش بی اختیار
english mercury
اسفناج صحرایی
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
english self taught
خوداموز انگلیسی
english billiards
با 3 گوی و6 کیسه بین 2 یا 4 بازیگر
english thread
پیچ و مهره انگلیسی
Pidgin English
<idiom>
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
english system
سیستم انگلیسی
in plain english
پوست کنده
natural english
گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
English cottage
خانه ویلایی
English bond
آجر چینی انگلیسی
king's english
انگلیسی اصیل
english garden
پارک انگلیسی
[قرن هجدهم]
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
to tutor somebody in English
به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
in plain english
به انگلیسی ساده
pidgin english
انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
english words
واژه ها یا لغات انگلیسی
English breakfast
یکجورصبحانهمتشکلازتخممرغ-گشتنمکزدهوتخممرغ
english woman
زن انگلیسی
american english
زبان انگلیسی که در امریکابان تکملم میشود
English stick
عصایانگلیسی
English loaf
نانانگلیسی
English altar
محراب انگلیسی
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
structured english
انگلیسی ساخت یافته
his english is weak
مایه انگلیسی اوکم است
middle english
انگلیسی تا 0051میلادی
In simple (plain) English.
به انگلیسی ساده
The English speaking-countries.
کشورهای انگلیسی زبان
He speaks English fluently.
انگلیسی راروان صحبت می کند
The English - speaking world.
دنیای انگلیسی زبان
english hand balance
بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
english toy spaniel
نوعی سگ پشمالوی دارای پیشانی برامده وبینی روبه بالا
english speaking people
مردم یا ملل انگلیسی زبان
I benefited greatly from the english course.
از کلاس انگلیسی استفاده فراوانی بردم .
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
verbiage
[American English]
کلمه بندی
to take the fall
[American English]
مسئولیت چیزی
[کاری یا خطایی]
را پذیرفتن
intern
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
verbiage
[American English]
جمله بندی
to labour
[British English]
در کار رنج بردن
[زحمت کشیدن ]
verbiage
[American English]
بیان
peter
[American English]
دول
pursuer
[Scottish English]
مدعی
[قانون]
pursuer
[Scottish English]
شاکی
[قانون]
pursuer
[Scottish English]
خواهان
[قانون]
peter
[American English]
آلت تناسلی بچه
peter
[American English]
دودول
to labor
[American English]
در کار رنج بردن
[زحمت کشیدن ]
turnover
[British English]
فروش
[اقتصاد]
Colors
[American English]
رنگها
plowman
[American English]
شخم زن
[کشاورز ]
[روستا ]
to plow
[one's way]
through something
[American English]
با سختی در کاری جلو رفتن
Well, duh!
[American English]
نه ! جدی می گی؟
[این که کاملا مشخص است]
groundhopper
[British English]
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
operative
[American English]
جاسوس
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
to boondoggle
[American English]
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
boondoggle
[American English]
وقت بیهوده گذرانی
shakedown
[of something]
[American English]
تغییر پایه سیستم کاری
[چیزی]
to call
[up]
somebody
[American English]
به کسی زنگ زدن
to enroll
[American English]
خود را اسم نویسی کردن
[ثبت نام کردن ]
pl. language
زبان پی ال وان
language
زبان
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
second language
زباندوم
first language
زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
language
زبان
for a language course
برای یک دوره زبان
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language
لسان
language
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language
کلام
language
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language
سخنگویی تکلم
language
بصورت لسانی بیان کردن
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
در زمان اجرا
language
برنامهای که به عنوان مترجم
language
تبدیل و اجرا میکند
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
payment on account
[American English]
قسط
I'll give you a ring.
[British English]
من به تو زنگ می زنم.
to pay on account
[American English]
یک قسط را پرداختن
share of stock
[American English]
سهم
[اقتصاد]
payment by installments
[American English]
قسط
to skive off early
[British English]
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to give somebody a buzz
[American English]
به کسی زنگ زدن
[اصطلاح روزمره]
on the installment plan
[American English]
به اقساط
I am too shy (timid) to speak English .
خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
football fan
[British English]
طرفدار فوتبال
football fan
[American English]
طرفدار فوتبال آمریکایی
Football pool
[British English]
قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
to buy something on the never-never
[British English]
[humorous]
<idiom>
چیزی را قسطی خریدن
[اصطلاح روزمره]
peckish
[British English]
[colloquial]
<adj.>
اندکی گرسنه
high beam
[American English]
نور بالا
[در خودرو]
to mail a letter
[American English]
نامه ای را با پست فرستادن
to post a letter
[British English]
نامه ای را با پست فرستادن
to call 911
[American English]
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
bourse
[in a non-English-speaking country]
بورس سهام
bourse
[in a non-English-speaking country]
بورس اوراق بهادار
to capitalize/capitalise
[British English]
on something
سود بردن از چیزی
Department of labor
[American English]
اداره کار
apple beignets
[American English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
draft order
[American English]
دستور به خدمت
[سربازی]
first year resident
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters
[British English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
Main Street
[American English]
کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
algorithmic language
AL
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
apt language
زبان ای پی تی
artificial language
زبان مصنوعی
assembly language
زبان همگذاری
assembly language
زبان اسمبلی
parliamentary language
زبان مجلسی
parliamentary language
اصطلاخات پارلمانی
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
apl language
زبان ای پی ال
original language
زبان اصلی
non procedural language
زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
object language
زبان مقصد
indecent language
سخن ناشایسته
objective language
زبان مقصود
official language
زبان رسمی
algorithmic language
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
ambiguous language
زبان مبهم
indecent language
سخن زشت
parliamentary language
زبان مودبانه
pascal language
زبان پاسکال
human language
زبان بشری
program language
زبان برنامه نویسی
program language
زبان برنامه
programming language
زبان برنامه نویسی
publication language
زبان نشری
publication language
زبان انتشارات
quary language
زبان پرس و جو
query language
زبان پرس و جو
common language
زبان عمومی
procedural language
زبان رویهای
commerical language
زبان تجاری
bad language
دشنام
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
bad language
فحش
basic language
زبان بیسیک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com