English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
filed circuit مدار میدان
Search result with all words
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
Other Matches
duplexes مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
switching مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
pinning یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinned یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
mask design اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
powder train مدار خرج مدار باروت
firing circuit مدار چاشنی مدار انفجار
one hook مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
courses میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
frontages میدان
frontage میدان
forums میدان
sq میدان
forum میدان
arenas میدان
trone میدان
arena میدان
ROUNDABOUT میدان
zero field بی میدان
plaza میدان
plainer میدان
plainest میدان
plains میدان
scope میدان
line of force خط میدان
line bay میدان خط
plain میدان
field line خط میدان
aim میدان
piazza میدان
open space میدان
space میدان
spaces میدان
place میدان
places میدان
placing میدان
aims میدان
aimed میدان
ring میدان
domain میدان
domains میدان
fielded میدان
fields میدان
reaches میدان
reached میدان
reach میدان
agora میدان
reaching میدان
field میدان
game keeper قرق چی میدان
front porch میدان جلو
field magnet میدان مغناطیسی
ring انگشتر میدان
fixed field میدان ثابت
flying field میدان فرودگاه
flying ground میدان پرواز
force field میدان نیرو
field magnet اهنربای میدان
field displacement جابجایی میدان
battlefields میدان جنگ
squaring جذر میدان
battlefield میدان نبرد
battlefield میدان جنگ
field frequency بسامد میدان
field repetition rate بسامد میدان
field intensity شدت میدان
field of regard میدان دید
field length درازای میدان
gravitational field میدان گرانش
field judge داور میدان
field mark نشان میدان
field of vision میدان دید
field theory تئوری میدان ها
field pole قطب میدان
field range میدان تیرجنگی
field rectifier یکسوساز میدان
field regulator نافم میدان
field rheostat رئوستای میدان
backs مدافع خط میدان
back مدافع خط میدان
field current جریان میدان
squares جذر میدان
squared جذر میدان
square جذر میدان
field strength شدت میدان
field of vision میدان بینایی
battleground میدان جنگ
firing range میدان تیر
field of action میدان اثر
field of application میدان کاربرد
field of attention میدان توجه
field of battle میدان جنگ
field of battle میدان رزم
field of consciousness میدان هشیاری
field of fire میدان تیر
field of fire میدان اتش
field of force میدان نیرو
field voltage ولتاژ میدان
field of gravity میدان ثقل
field vector بردار میدان
visual field میدان دید
field of view میدان دید
rinks میدان یخ بازی
effective field میدان موثر
drill ground میدان مشق
downfield میدان پایین
distortion of field اغتشاش میدان
curl field میدان حلقوی
coulomb filed میدان کولنی
control field میدان کنترلی
rink میدان یخ بازی
champs میدان جنگ
sight میدان دید
sights میدان دید
electric field میدان الکتریکی
champ میدان جنگ
champed میدان جنگ
champing میدان جنگ
magnetic field میدان مغناطیسی
battlegrounds میدان جنگ
cock of the walk پهلوان میدان
minefields میدان مین
electromagnetic field میدان الکترومغناطیسی
battle field میدان جنگ
back porch میدان عقب
attractive field میدان جاذبه
attraction of current جاذبه میدان
arena میدان مسابقات
arenas میدان مسابقات
minefield میدان مین
card field میدان کارت
parade ground میدان رژه
alternating field میدان متناوب
middle میانه میدان
middles میانه میدان
parade grounds میدان رژه
check field میدان مقابلهای
champaign میدان جنگ
center base میدان مرکزی
amplitude میدان نوسان
battlefields میدان نبرد
ranges میدان تیر
ranges میدان حدودتغییرات
field equation معادلات میدان
yard محوطه یا میدان
yards محوطه یا میدان
field equation معادله ی میدان
field energy انرژی میدان
ranged میدان حدودتغییرات
ranged میدان تیر
field form نمودار میدان
field flux شاره میدان
field excitation تحریک میدان
playing field میدان بازی
playing fields میدان بازی
field exciation تحریک میدان
range میدان تیر
range میدان حدودتغییرات
field effect اثر میدان
field distribution پخش میدان
warfare میدان جنگ
parade میدان رژه
paraded میدان رژه
parades میدان رژه
parading میدان رژه
electrostatic field میدان الکتروستاتیکی
electromagnetic spectrum میدان الکترومغناطیسی
f.of battle میدان جنگ
field distortion اعوجاج میدان
field distortion انحراف میدان
field direction جهت میدان
field density چگالی میدان
field control کنترل میدان
field constant ثابت میدان
magnetic fields میدان مغناطیسی
low field میدان ضعیف
placing میدان شهری
places میدان شهری
place میدان شهری
village green میدان دهکده
vector field میدان برداری
uniform field میدان یکنواخت
main field میدان اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com