Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
parochial school |
مدرسه وابسته به کلیسای بخش |
|
|
Other Matches |
|
gregorian |
وابسته به کلیسای گریگوریان ارمنستان |
Roman Catholic |
وابسته به کلیسای کاتولیک روم |
presbyterian |
وابسته به کلیسای مشایخی پروتستان |
Roman Catholics |
وابسته به کلیسای کاتولیک روم |
lutheran |
وابسته به مارتین لوتر کلیسای لوتران |
feria |
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته |
reunionism |
دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس |
lady-chapel |
[کلیسای کوچک در کلیسای اصلی برای تکریم] |
cathedrals |
کلیسای جامع |
cathedral |
کلیسای جامع |
the orthodox church |
کلیسای خاور |
the orthodox church |
کلیسای ارتودوکس |
popery |
کلیسای کاتولیک رم |
minster |
کلیسای بزرگ |
greek church |
کلیسای شرقی |
greek church |
کلیسای خاور |
romanist |
عضو کلیسای رم |
st peter's |
کلیسای سن پیر |
chapel |
کلیسای کوچک |
cross-doomed |
کلیسای گنبددار |
cross-church |
کلیسای صلیبی |
kirk |
کلیسای اسکاتلند |
Church of England |
کلیسای انگلستان |
Coptic Church |
کلیسای قبطی |
chapels |
کلیسای کوچک |
established church |
کلیسای قانونی و شرعی |
episcopalian |
پیرو کلیسای اسقفی |
orthodoxly |
بشیوه کلیسای خاور |
Collegiate church |
کلیسای وقف ایتام |
episcopalianism |
پیروی از کلیسای اسقفی |
C. of E |
مخفف کلیسای انگلیس |
canon low |
قانون کلیسای کاتولیک |
nonconformists |
مخالف کلیسای رسمی |
Catholics |
عضو کلیسای کاتولیک |
laura |
صومعه کلیسای شرقی |
Catholic |
عضو کلیسای کاتولیک |
greek catholic |
عضو کلیسای شرقی |
greed orthodox |
کلیسای ارتدکس یونانی |
power of the keys |
اختیارات کلیسای پاپ |
episcopalians |
پیرو کلیسای اسقفی |
nonconformist |
مخالف کلیسای رسمی |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
Cluny |
[کلیسای کلونی به سبک رنسانس] |
anglicanism |
اصول و انتقادات کلیسای انگلیس |
orthodox |
مطابق عقاید کلیسای مسیح |
dominie |
عنوان کشیشان کلیسای هلند |
nestorian |
کلیسای نسطوری قدیم ایران |
Coptic Church |
کلیسای بومی مصر و اتیوپی |
episcopal |
مربوط به کلیسای اسقفی درمسیحیت |
archimandrite |
رئیس دیر در کلیسای شرقی |
abbey |
کلیسا نام کلیسای وست مینستر |
lateran |
نام کلیسای جامع رم نامیده میشود |
abbeys |
کلیسا نام کلیسای وست مینستر |
lector |
قاری کتاب مقدس در کلیسای کاتولیک |
jacobite |
عضو کلیسای قدم سوریه و عراق |
presbyterianism |
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان |
romanism |
اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی |
gregorian chant |
سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی |
mantelletta |
شنل بلند تا سر زانو مخصوص کاردینال کلیسای کاتولیک |
the r. |
مذهبی درسده شانزدهم میلادی برای اصطلاح کلیسای رم |
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. |
کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید. |
school |
مدرسه |
academies |
مدرسه |
academy |
مدرسه |
school age |
سن مدرسه |
schools |
مدرسه |
school fellow |
هم مدرسه |
school mate |
هم مدرسه |
schoolmates |
هم مدرسه |
schoolmate |
هم مدرسه |
parish clerk |
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د |
biretta |
یکجور کلاه چهارگوش که کشیشان کلیسای کاتولیک روم بر سر می گذارند |
nonagium |
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است |
private schools |
مدرسه ملی |
schoolgirls |
دختر مدرسه |
private school |
مدرسه ملی |
summer school |
مدرسه تابستانی |
schoolteachers |
معلم مدرسه |
summer schools |
مدرسه تابستانی |
drop out (of school) <idiom> |
ترک مدرسه |
school counselor |
مشاور مدرسه |
schoolyards |
حیاط مدرسه |
schoolyards |
محوطهی مدرسه |
schoolteacher |
معلم مدرسه |
school phobia |
مدرسه هراسی |
head master |
مدیر مدرسه |
schoolyard |
محوطهی مدرسه |
schoolgirl |
دختر مدرسه |
school truancy |
مدرسه گریزی |
schoolwork |
درس مدرسه |
schoolma'am |
مدیره مدرسه |
schoolyard |
حیاط مدرسه |
preliminary school |
مدرسه ابتدائی |
janitor |
فراش مدرسه |
janitor |
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه |
janitors |
فراش مدرسه |
senior high school |
مدرسه متوسطه |
janitors |
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه |
secondery school |
مدرسه متوسطه |
philosophy of the lyceum |
فلسفه مدرسه |
technical school |
مدرسه فنی |
unschooled |
مدرسه نرفته |
prep |
مدرسه مقدماتی |
satchels |
کیف مدرسه |
truancy |
مدرسه گریزی |
schooling |
مدرسه رفتن |
schoolmarm |
مدیره مدرسه |
trade school |
مدرسه حرفهای |
school |
تحصیل در مدرسه |
schools |
تحصیل در مدرسه |
school shooting |
تیراندازی در مدرسه |
grammar school |
مدرسه ابتدایی |
grade school |
مدرسه ابتدایی |
trade schools |
مدرسه حرفهای |
grammar schools |
مدرسه ابتدایی |
satchel |
کیف مدرسه |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
faculty |
اولیای مدرسه دانشکده |
high schools |
مدرسه متوسطه دبیرستان |
schooltime |
ساعات درس مدرسه |
school readiness |
امادگی ورود به مدرسه |
junior college |
مدرسه فوق دیپلم |
technical colleges |
مدرسه عالی فنی |
the school is out |
مدرسه تعطیل است |
subprincipal |
معاون رئیس مدرسه |
seminary |
مدرسه علوم دینی |
finshing school |
مدرسه تکمیلی دختران |
technical college |
مدرسه عالی فنی |
high school |
مدرسه متوسطه دبیرستان |
prep |
مدرسه ابتدایی دبستان |
These shoes dont fit me. |
زنگ مدرسه خورده |
faculties |
اولیای مدرسه دانشکده |
reform school |
مدرسه تهذیب اخلاقی |
He ran away from scool . |
از مدرسه فرار کرد |
scholastic |
اقتصادی مدرسه ایها |
seminaries |
مدرسه علوم دینی |
play hooky <idiom> |
از مدرسه یا کار دررفتن |
The last school day. |
آخرین روز مدرسه |
theological school |
مدرسه علوم دینی |
school of tecnology |
مدرسه عالی فنی |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
schoolmasters |
نافم مدرسه مکتب دار |
It is some distance to the school . |
تا مدرسه فاصله زیاد است |
alma mater |
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه |
Since I left school. |
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم |
I must take the kid to school . |
باید بچه راببرم مدرسه |
schoolmaster |
نافم مدرسه مکتب دار |
industrial school |
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی |
to be excused [from work or school] |
معاف بودن [از کار یا مدرسه] |
PTA |
مخفف انجمن خانه و مدرسه |
PTA's |
مخفف انجمن خانه و مدرسه |
schoolmaster |
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن |
old school tie |
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه |
nursery schools |
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال |
nursery school |
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال |
schoolmasters |
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن |
It reminds me of my schooldays . |
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد |
The boy is fresh from school. |
پسرک تازه مدرسه راتمام کرده |
public school |
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی |
This is the site for a new scool . |
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است |
Children start school at the age of 7. |
بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
packed lunch |
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید |
grader |
جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه |
alma mater |
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است |
schoolastic |
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی |
advisee |
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد |
whipping boy |
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه |
schoolman |
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی |
juniorate |
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون |
sister services |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
lithic |
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم |
zygose |
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی |
frontal |
وابسته به پیشانی وابسته بجلو |
cross-in-square |
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای] |
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. |
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود. |
episcopacy |
مقام اسقفی پیروی از کلیسای اسقفی |
Neanderthal |
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه |
morphic |
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود |
hermitical |
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین |
associate |
وابسته وابسته کردن |
associating |
وابسته وابسته کردن |
associates |
وابسته وابسته کردن |
associated |
وابسته وابسته کردن |