Dictiornary-Farsi | مدیر تصفیه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 211 (10 milliseconds)

English	Persian
receiver	مدیر تصفیه
receivers	مدیر تصفیه
trustee	مدیر تصفیه
trustees	مدیر تصفیه
administrator	مدیر تصفیه
administrators	مدیر تصفیه
liquidator	مدیر تصفیه
liquidators	مدیر تصفیه
official receiver	مدیر تصفیه
official liquidator	مدیر تصفیه


Search result with all words

provisional assignee	مدیر تصفیه موقت
Other Matches

superintendents	مدیر
moderators	مدیر
stewards	مدیر
superintendent	مدیر
steward	مدیر
administers	:مدیر
warden	مدیر
General manager . Director general .	مدیر کل
headmasters	مدیر
administering	:مدیر
conductors	مدیر
conductor	مدیر
gerent	مدیر
administrators	مدیر
administer	:مدیر
administered	:مدیر
moderator	مدیر
directors general	مدیر کل
director generals	مدیر کل
director general	مدیر کل
administrator	مدیر
director	مدیر
manager	مدیر
executive	مدیر
executives	مدیر
managers	مدیر
headmaster	مدیر
directors	مدیر
managing directors	مدیر عامل
master	مدیر مرشد
managing director	مدیر عامل
general manager	مدیر باشگاه
masters	مدیر مرشد
mastered	مدیر مرشد
salaried director	مدیر موفف
managers	مدیر تیم
stores manager	مدیر انبارها
program manager	مدیر برنامه ها
principal of a school	مدیر اموزشگاه
personal representative	مدیر ترکه
file manager	مدیر فایل
manager	مدیر تیم
padrone	مدیر ارباب
operation manager	مدیر عملیات
micro manager	مدیر ریزکامپیوترها
library manager	مدیر کتابخانه
item manager	مدیر اقلام
intendant	مدیر مامورمالی
project manager	مدیر طرحها
project manager	مدیر پروژه ها
project manager	مدیر پروژه
stage director	مدیر نمایش
site engineering	مدیر ساختمان
sales manager	مدیر فروش
sale manager	مدیر فروش
drop master	مدیر پرش
head master	مدیر مدرسه
extrepreneur	مدیر متهور
record manager	مدیر رکورد
extrepreneur	مدیر باتهور
principals	رئیس مدیر
principal	رئیس مدیر
head master	مدیر اموزشگاه
executive	مدیر اجرائی
stage managers	مدیر نمایش
stage manager	مدیر نمایش
executives	مدیر عامل
chief engineer	مدیر ماشین
commissioners	مدیر مسابقات
personnel manager	مدیر استخدام
adminstrator of state	مدیر ترکه
impresarios	مدیر اپرا
impresario	مدیر اپرا
commissioner	مدیر مسابقات
executives	مدیر اجرائی
works superintendent	مدیر کارخانه
helmsman	رل دار مدیر
executive	مدیر عامل
helmsmen	رل دار مدیر
chairman of the board [of directors/managers]	مدیر عامل [شرکت]
chief executive officer [CEO] [American E]	مدیر عامل [شرکت]
proctor	مدیر اجرایی دانشگاه
president of the board [ American E]	مدیر عامل [شرکت]
managerial	مدیر اداره کننده
chief clerk of the court	مدیر دفتر دادگاه
maitred'hotel	سرپیشخدمت مدیر مهمانخانه
manager	مدیر مسابقه بوکس
jumpmaster	مدیر پرش چتربازی
master of the court	مدیر دفتر دادگاه
data base manager	مدیر پایگاه داده
huntsman	مدیر تازیهای شکاری
computer operations manager	مدیر عملیات کامپیوتر
managers	مدیر مسابقه بوکس
computer center manager	مدیر مرکز کامپیوتر
data processing manager	مدیر پردازش داده
huntsmen	مدیر تازیهای شکاری
computer center director	مدیر مرکز کامپیوتر
chief financial officer [CFO]	مدیر امور مالی
dp manager	مدیر داده پردازی
corporate treasurer	مدیر امور مالی
chairman	مدیر رئیس هیئت مدیره
adobe type manager	مدیر انواع فونت ادوبی
impresario	مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
president	مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
chairmen	مدیر رئیس هیئت مدیره
presidents	مدیر یا رئیس مسابقه شمشیربازی
impresarios	مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
clarification	تصفیه
arrangements	تصفیه
adjustments	تصفیه
arrangement	تصفیه
depuration	تصفیه
water softener	اب تصفیه کن
water softeners	اب تصفیه کن
conciliation	تصفیه
expurgation	تصفیه
administration	تصفیه
administrations	تصفیه
adjustment	تصفیه
settlement	تصفیه
settlements	تصفیه
water purification	تصفیه اب
infiltration	تصفیه
clearance	تصفیه
fining	تصفیه
purgation	تصفیه
liquidation	تصفیه
percolation	تصفیه
rectification	تصفیه
directors	مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
director	مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
registrar	کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrars	کارمند اداره ثبت مدیر دروس
depurate	تصفیه کردن
calcining method	روش تصفیه
administratrix	مدیره تصفیه
purification	شستشو تصفیه
average adjustment	تصفیه خسارت
break up price	بهای تصفیه
calcining klin	بوته تصفیه
calcine	تصفیه کردن
gas cleaning	تصفیه گاز
expurgatory	تصفیه کننده
rarify	تصفیه کردن
filtration	تصفیه پالایش
rarefy	تصفیه کردن
puriform	تصفیه کردن
purificator	تصفیه کننده
primary treatment	تصفیه نخستین
overrefinement	تصفیه بسیار
order of discharge	حکم تصفیه
gold parting	تصفیه طلا
expurgator	تصفیه کننده
refinef copper	مس تصفیه شده
secondary treatment	تصفیه دومین
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
zone purification	تصفیه منطقهای
water sterilizing bag	کیف تصفیه اب
to pay out	تصفیه کردن
to pay off	تصفیه کردن
to a upon	تصفیه کردن
smeet	تصفیه کردن
sewage purification	تصفیه فاضلاب
depurative	تصفیه کننده
depuratory	تصفیه کننده
depurator	تصفیه کننده
gold refining	تصفیه طلا
tries	تصفیه کردن
adjust	تصفیه نمودن
unsettled	تصفیه نشده
settlements	تصفیه پرداخت
settlement	تصفیه پرداخت
discharges	مفاصا تصفیه
discharge	مفاصا تصفیه
rectified	تصفیه کردن
rectifies	تصفیه کردن
filters	تصفیه کردن
filter	تصفیه کردن
rectify	تصفیه کردن
outstanding	تصفیه نشده
outstandingly	تصفیه نشده
reconciling	تصفیه کردن
reconciles	تصفیه کردن
reconcile	تصفیه کردن
try	تصفیه کردن
clarifies	تصفیه شدن
clarifies	تصفیه کردن
refines	تصفیه شدن
clarify	تصفیه شدن
refines	تصفیه کردن
clarify	تصفیه کردن
refine	تصفیه شدن
clarifying	تصفیه شدن
clarifying	تصفیه کردن
accommodate	تصفیه کردن
refine	تصفیه کردن
accommodated	تصفیه کردن
accommodates	تصفیه کردن
to set at rest	تصفیه کردن
refineries	تصفیه خانه