English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (2 milliseconds)
English Persian
funeral مراسم دفن
funerals مراسم دفن
burial service مراسم دفن
Search result with all words
rite مراسم تشریفات مذهبی
rituals مراسم
bar mitzvah پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvahs پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
funeral مراسم تشییع جنازه
funerals مراسم تشییع جنازه
mass مراسم عشاء ربانی
masses مراسم عشاء ربانی
massing مراسم عشاء ربانی
karma سرنوشت مراسم دینی
retreat مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreated مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreating مراسم شامگاه شیپور شامگاه
retreats مراسم شامگاه شیپور شامگاه
accolade سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolades سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
communicant اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
burial زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burials زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
solemnity ایین تشریفات مراسم سنگین
ceremonies مراسم
ceremonies مراسم نظامی
ceremony مراسم
ceremony مراسم نظامی
christening مراسم تعمید ونامگذاری بچه
funerary وابسته به مراسم تشییع جنازه
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
pageant مراسم مجلل
pageants مراسم مجلل
betroth مراسم نامزدی بعمل اوردن
blessed sacrament مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
calebrate بجا اوردن مراسم
divorsement طلاق یا مراسم طلاق
evening parade رژه شامگاه مراسم شامگاه
exequies مراسم تدفین
exequy مراسم تشییع جنازه مشایعت کنندگان جنازه مجلس ترحیم
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
general muster مراسم اجتماعی عمومی
guard mount مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
morning parade مراسم صبحگاه
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
sacramental وابسته به مراسم مذهبی
sacramentalism اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
side honors مراسم ادای احترام در میزپاس
swear in با مراسم تحلیف وارد کردن
taperer حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
last rites مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
last rites مراسم دفن و کفن و دعای ختم
To perform the marriage ceremony. مراسم عقد راجاری کردن
Langhing is improper at a funeral. خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
events to mark the Day of German Unity مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
landscape carpet فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
altar-rail [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
goblet جام [در مراسم]
chalice جام [در مراسم]
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com