Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (5 milliseconds)
English
Persian
incestuous
مرتکب زنای با محارم
Other Matches
incest
زنای با محارم
incest
زنای با محارم و نزدیکان
rapist
مرتکب زنای بعنف
rapists
مرتکب زنای بعنف
violaor
مرتکب زنای به زور
double adultery
زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
very near relatives
محارم
incest
زنا با محارم
incestuous
زانی با محارم
raped
زنای به عنف
incest
زنای بااقرباء
raping
زنای به عنف
rapes
زنای به عنف
rape
زنای به عنف
adultery
زنای محصنه
double a
زنای محصن بامحصنه
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
adultery
زنای محصن یا محصنه بیوفایی
single a
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
violaor
مرتکب
perpetrator
مرتکب
perpetrators
مرتکب
perpetrated
مرتکب شدن
perpetrates
مرتکب شدن
debt perpetrator
مرتکب بدهی
perpetrating
مرتکب شدن
stealer
مرتکب سرقت
commit
مرتکب شدن
commits
مرتکب شدن
guilty
مجرم مرتکب
perpetrator of an offence
مرتکب جرم
committed
مرتکب شدن
committing
مرتکب شدن
misdemeanant
مرتکب جنحه
perpetrate
مرتکب شدن
recommit
دوباره مرتکب شدن
misfeasance
مرتکب جرم شدن
delinquent
مرتکب جنایت یاجنحه
delinquents
مرتکب جنایت یاجنحه
guilty of a minor offence
مرتکب جرم خلافی
commit a crime
مرتکب جنایتی شدن
bobbles
مرتکب خطا شدن
smuggling
مرتکب قاچاق شدن
committing an offence
مرتکب جرمی شدن
offend
مرتکب خلاف شدن
bobble
مرتکب خطا شدن
offended
مرتکب خلاف شدن
offends
مرتکب خلاف شدن
principal
امر مرتکب اصلی
principals
امر مرتکب اصلی
perpetrators
مباشر در جرم مرتکب
perpetrator
مباشر در جرم مرتکب
perpetrated
مرتکب کردن مقصر بودن
to perpetrate a crime
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
perpetrates
مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrating
مرتکب کردن مقصر بودن
commit a minor offence
مرتکب جرم خلافی شدن
to commit terrorist act
[ act of terrorism]
مرتکب جرم تروریستی شدن
perpetrate
مرتکب کردن مقصر بودن
raping
زنای به عنف هتک ناموس به عنف
rape
زنای به عنف هتک ناموس به عنف
rapes
زنای به عنف هتک ناموس به عنف
raped
زنای به عنف هتک ناموس به عنف
bloodguilty
مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
imposters
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
committing
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
impostors
کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
commit
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
burglarious
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
parol arrest
جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
speaking with prosecutor
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
voluntary manslaughter
قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com