Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English
Persian
bachelor
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
bachelors
مردیا زنی که بگرفتن اولین درجهء علمی دانشگاه نائل میشود
Other Matches
first in first out
صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
fifo
که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
fifo
روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
prototypes
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototype
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
first salvo
اولین سری تیراندازی روی هدف دیگرانجام میشود
debutant
دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
Master of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
prototype
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototypes
اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
Intel
شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
cyclic
چرخش بیتها در کلمه که آخرین بیت به محل اولین بیت منتقل میشود
sissy
دختر مردیا بچه زن صفت
cissies
دختر مردیا بچه زن صفت
sissies
دختر مردیا بچه زن صفت
tree
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
floating
علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
fifo
اولین صادره از اولین وارده
first strike
اولین ضربت در اولین حمله
aimed
نائل شدن
accedes
نائل شدن
fetch up
نائل شدن
acceding
نائل شدن
aims
نائل شدن
attain
نائل شدن
acceded
نائل شدن
accede
نائل شدن
attained
نائل شدن
attaining
نائل شدن
attains
نائل شدن
aim
نائل شدن
attaint
نائل شدن به
attainable
نائل شدنی
achieve
رسیدن نائل شدن به
gained
نائل شدن پیشرفتن
gain
نائل شدن پیشرفتن
reaching
نائل شدن به کشش
achieving
رسیدن نائل شدن به
to p to the degree of m.a
نائل شدن به درجه A.
achieves
رسیدن نائل شدن به
reach
نائل شدن به کشش
achieved
رسیدن نائل شدن به
reaches
نائل شدن به کشش
gains
نائل شدن پیشرفتن
reached
نائل شدن به کشش
agreeing
جلوس کردن نائل شدن
agree
جلوس کردن نائل شدن
agrees
جلوس کردن نائل شدن
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
restorationist
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
academy
دانشگاه
universities
دانشگاه
Univ
دانشگاه
college
دانشگاه
colleges
دانشگاه
university
دانشگاه
academies
دانشگاه اموزشگاه
University of Applied Sciences
[UAS]
دانشگاه فناوری
staff college
دانشگاه جنگ
college of
[music, technology,...]
دانشگاه فناوری
state university
دانشگاه دولتی
senior technical college
دانشگاه فناوری
polytechnic
دانشگاه فناوری
the institution of a universit
تاسیس دانشگاه
presidents
رئیس دانشگاه
president
رئیس دانشگاه
academy
دانشگاه هنر
Chancellor
رئیس دانشگاه
technical university
دانشگاه فنی
academical
دانشجوی دانشگاه
state university
دانشگاه ایالتی
Chancellors
رئیس دانشگاه
war college
دانشگاه عالی جنگ
chairs
کرسی استادی در دانشگاه
chairing
کرسی استادی در دانشگاه
extramural
مربوط به خارج از دانشگاه
semesters
دوره 61 هفتهای دانشگاه
oxonian
وابسته به دانشگاه اکسفورد
vice-chancellor
معاون رئیس دانشگاه
chair
کرسی استادی در دانشگاه
vice-chancellors
معاون رئیس دانشگاه
semester
دوره 61 هفتهای دانشگاه
matriculant
قبول شده در دانشگاه
proctor
مدیر اجرایی دانشگاه
rector
رئیس دانشگاه رهبر
vice chancellor
معاون رئیس دانشگاه
rectors
رئیس دانشگاه رهبر
chaired
کرسی استادی در دانشگاه
theoretic
علمی
academic
علمی
scientific
علمی
sciential
علمی
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
in the schools
مشغول دادن امتحانات دانشگاه
academic costume
لباس رسمی استادی دانشگاه
faculties
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
donnish
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
faculty
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
matriculate
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculates
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated
در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
academicals
لباس رسمی استادی دانشگاه
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
matriculation
امتحان ورودی دانشگاه کنکور
He is majoring in mathematic at the university.
در دانشگاه رشته ریاضیات می هواند
mattriculation
نام نویسی دردانشکده یا دانشگاه
spring practice
دوره تمرینهای بهاری دانشگاه
He was not admitted to the university.
اورا به دانشگاه راه ندادند
send down
دانشجویی را از دانشگاه بیرون کردن
As a university professor , his performance stank.
طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
memoire
مقاله علمی
principle
اصل علمی
scholarism
تحقیق علمی
academian
عضوانجمن علمی
scientail
ماهر علمی
principle
قانون علمی
prescientific
پیش علمی
theoretic and practical
علمی وعملی
horticulture
باغبانی علمی
the triumphs of science
پیروزیهای علمی
faculties
هیئت علمی
the province of science
رشته علمی
practical lawyer
حقوقدان علمی
faculty
هیئت علمی
scientific management
مدیریت علمی
researches
تحقیقات علمی
boffins
پژوهشگر علمی
scientific applications
کابردهای علمی
researched
تحقیقات علمی
scientific experiment
تجربه علمی
researching
تحقیقات علمی
scientifically
بطور علمی
theory
فرض علمی
discipline
رشته علمی
field trip
گردش علمی
scientific method
روش علمی
boffin
پژوهشگر علمی
research
تحقیقات علمی
applied or mixed
ریاضیات علمی
academic freedom
آزادی علمی
scientific socialism
سوسیالیسم علمی
scientific researches
تتبعات علمی
object lesson
درس علمی
theories
فرض علمی
scientific researches
پژوهشهای علمی
science fiction
افسانه علمی
disciplining
رشته علمی
object lessons
درس علمی
scientific researches
تحقیقات علمی
disciplines
رشته علمی
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
ox man
کسیکه در دانشگاه OXFORDپرورش یافته است
underclassman
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
chancellory
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
sixth form
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth forms
دورهی آماده سازی برای دانشگاه
varsity
تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
berkeley unix
گونهای از UNIX که توسط دانشگاه کالیفرنیا
chancellery
رتبه و مقام صدراعظم یا رئیس دانشگاه
sciosophy
معرفت غیر علمی
scientifically
موافق اصول علمی
An immortal scientific work.
اثر علمی جاویدان
theoretically
از لحاظ فرض علمی
scientific notation
نشان گذاری علمی
scientific data processing
پردازش داده علمی
schools
مکتب علمی یافلسفی
equivalent knowledge credit
تصدیق اعتبار علمی
equivalent knowledge credit
تصدیق دانش علمی
pomology
میوه کاری علمی
unscientific
خلاف موازین علمی
scientism
پیروی از روش علمی
myrmecologyt
مطالعه علمی مورچگان
scientific data processing
داده پردازی علمی
science fiction
داستان تخیلی علمی
criminology
مطالعه علمی جرم
teach-ins
بحث علمی دانشجویی
teach-in
بحث علمی دانشجویی
ethnography
مطالعه علمی نژادها
homosapiens
نام علمی انسان
tree surgery
تشریح علمی درخت
theories
فرضیه علمی تعلیم
techincal and scientifici
بنگاههای علمی و فنی
terminologies
اصطلاحات علمی یافنی
terminology
اصطلاحات علمی یافنی
ionics
مبحث علمی یونها
theory
فرضیه علمی تعلیم
school
مکتب علمی یافلسفی
he went out in the poll
امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
jayvee
عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com