English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (7 milliseconds)
English Persian
moistening مرطوب شدن نم زدن
Search result with all words
humid مرطوب
saturation مرطوب کردن
raw مرطوب
temper مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
precipitation مرطوب کردن
moist گریان مرطوب
moister گریان مرطوب
moistest گریان مرطوب
rheumy مرطوب وخنک
dank مرطوب و سرد مرطوب کردن
humidified مرطوب ساختن
humidifies مرطوب ساختن
humidify مرطوب ساختن
humidifying مرطوب ساختن
wet مرطوب
wet مرطوب کردن
wet مرطوب ساختن
wets مرطوب
wets مرطوب کردن
wets مرطوب ساختن
wetted مرطوب
wetted مرطوب کردن
wetted مرطوب ساختن
wettest مرطوب
wettest مرطوب کردن
wettest مرطوب ساختن
dampen مرطوب کردن
dampened مرطوب کردن
dampening مرطوب کردن
dampens مرطوب کردن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp خیس کردن مرطوب کردن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers خیس کردن مرطوب کردن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest خیس کردن مرطوب کردن
moisten ترشدن مرطوب شدن
moisten نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
moistened ترشدن مرطوب شدن
moistened نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
moistens ترشدن مرطوب شدن
moistens نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
muggy مرطوب
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
soppy مرطوب
dewier ترکرده مرطوب
dewiest ترکرده مرطوب
dewy ترکرده مرطوب
centrifugal moisture equivalent مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
firm clay خاک رس مرطوب
humidification مرطوب کردن
humidification مرطوب شدن
imbrue مرطوب کردن اشباع کردن
mesarch زیست کننده درناحیه مرطوب
mesic مرطوب
moil مرطوب کردن
moist curing نگهداری مرطوب بتن
sappy مرطوب
swale سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
wetland زمین مرطوب
wettish مرطوب
tropical <adj.> گرم و مرطوب
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com