Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
urban centre of a community	مرکز شهرک
Other Matches
towns	شهرک ها
counties	شهرک
city	شهرک
town	شهرک
burg [American] [colloquial]	شهرک
cities	شهرک ها
town	شهرک
county	شهرک
towns	شهرک
burgs [American] [colloquial]	شهرک ها
Company town	شهرک کارگران
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
conurbation	[ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
Ggreen	[زمین سبز و خرم به ویژه در ویلا ها و شهرک های کوچک]
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
omphalos	مرکز
centers	مرکز
centre	مرکز
centred	مرکز
centered	مرکز
center line	خط مرکز
middles	مرکز
middle	مرکز
meddles	مرکز
meddled	مرکز
meddle	مرکز
acentric	بی مرکز
intermediate exchange	مرکز
isocentre	هم مرکز
center	مرکز
stationed	مرکز
centre forward	مرکز
station	مرکز
stations	مرکز
concentric	هم مرکز
hearts	مرکز
heart	مرکز
centrifugal	گریزنده از مرکز
centre of pressure	مرکز فشار
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	فرار از مرکز
centre of crest circle	مرکز خمیدگی
centre of activities	مرکز عملیات
central tendency	تمایل به مرکز
central office	مرکز تلفن
centrifugal	گریز از مرکز
computing center	مرکز محاسبات
computer center	مرکز کامپیوتر
communication center	مرکز مخابرات
coaxial cable	سیم هم مرکز
coaxial cable	کابل هم مرکز
civic centre	مرکز شهر
chiral center	مرکز کایرال
centroid	شبه مرکز
centroid	مرکز ثقل
centroid	مرکز جرم
centripetal	مرکز گرا
centripetal	مایل به مرکز
central control panel	مرکز کنترل
central city	مرکز شهر
center web	مرکز چرخ
active center	مرکز فعال
center gage	مرکز سنج
center drill	مته مرکز
carpooling center [American E]	مرکز همسفری
caoxial cable	سیم هم مرکز
burst center	مرکز گلوله
burst center	مرکز ترکش
brain center	مرکز مغزی
body centered cubic	مکعب مرکز پر
battery center	مرکز اتشبار
center mark	مرکز سوراخ
center sleeve	مرکز مجوف
center punch	مرکز منگنه
center punch	مرکز سوراخ
symmerty center	مرکز تقارن
center of symmerty	مرکز تقارن
center of resistance	مرکز مقاومت
center of pressure	مرکز فشار
center of mass	مرکز جرم
center of mass	مرکز هدف
center of lift	مرکز برا
center of gravity	مرکز ثقل
center of distribution	مرکز پخش
center of dispersion	مرکز پراکندگی
aerodynamic center	مرکز ایرودینامیکی
rhinencephalon	مرکز شامه
sensorium	مرکز احساس
shopping center	مرکز فروش
signal center	مرکز مخابرات
mid channel	مرکز کانال
message center	مرکز پیام
signal center	مرکز پیام
sleep center	مرکز خواب
sodom	مرکز فساد
speech center	مرکز گویایی
mass concrete	مرکز جرم
subcentral	نزدیک مرکز
subscriber's station	مرکز مشترک
surrending the centre	تفویض مرکز
mart	مرکز بازرگانی
nerve center	مرکز عصبی
respiratory center	مرکز تنفسی
reserve center	مرکز احتیاط
regional center	مرکز منطقهای
radio centeral	مرکز بی سیم
school center	مرکز اموزش
provision center	مرکز توشه
profit centre	مرکز سود
primary center	مرکز اولیه
primary center	مرکز عمده
pivot point	مرکز چرخش
outskirt	دور از مرکز
operation center	مرکز عملیات
training center	مرکز اموزش
off center	خارج از مرکز
telephore e.	مرکز تلفن
theocentric	خدا مرکز
head quarters	مرکز فرماندهی
fluid centre	مرکز سیال
feeding center	مرکز تغذیه
epicenter	مرکز زلزله
education center	مرکز اموزش
documentation center	مرکز اسناد
diffracting center	مرکز پراشنده
data center	مرکز داده
data center	مرکز داده ها
cryptocenter	مرکز رمز
county seat	مرکز بخشداری
cost center	مرکز هزینه زا
contrifuge	گریز از مرکز
concentrically	باداشتن یک مرکز
toll exchange	مرکز تلفن
manual exchange	مرکز دستی
main office	مرکز اصلی
main exchange	مرکز اصلی
wheel center	مرکز چرخ
cf	مرکز زمین
cf	بازیکن مرکز
local center	مرکز محلی
kuk kiwo	مرکز تکواندو
inversion center	مرکز وارونگی
intermediate office	مرکز میانی
health centre	مرکز سلامتی
information center	مرکز اطلاعات
induction station	مرکز پذیرش
height of centers	ارتفاع مرکز
concentric cable	کابل هم مرکز
centrifuge	گریختن از مرکز
switchboards	مرکز تلفن
switchboard	مرکز تلفن
police stations	مرکز پلیس
telephone exchange	مرکز تلفن
telephone exchanges	مرکز تلفن
centralist	مرکز گرای
centralists	مرکز گرای
police station	مرکز پلیس
centrifuge	مرکز گریز
emporiums	مرکز بازرگانی
emporium	مرکز بازرگانی
emporia	مرکز بازرگانی
centrifuges	گریختن از مرکز
centrifuges	مرکز گریز
bull	مرکز هدف
headquarters	مرکز فرماندهی
point	مرکز راس حد
centre of gravity	مرکز ثقل
centre of mass	مرکز ثقل
eccentricity	خروج از مرکز
eccentricity	دوری از مرکز
eccentrics	گریزنده از مرکز
eccentrics	خارج از مرکز
eccentrics	هم مرکز نبودن
eccentricities	دوری از مرکز
eccentricities	خروج از مرکز
eccentric	هم مرکز نبودن
centres of gravity	مرکز ثقل
nerve centre	مرکز فرمان
nerve centres	مرکز فرمان
hive	مرکز تجمع
eccentric	گریزنده از مرکز
eccentric	خارج از مرکز
bulls	مرکز هدف
seats	مرکز مقر
factory	مرکز تولید
focussing	قطب مرکز
exchange	مرکز مبادله
exchanged	مرکز مبادله
exchanges	مرکز مبادله
exchanging	مرکز مبادله
abaxile	خارج از مرکز
point	محل مرکز
bull's-eyes	مرکز هدف

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com