English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
fortifier مستحکم کننده
Other Matches
walled مستحکم
fortified مستحکم
crenelated مستحکم
crenellated مستحکم
reinforced مستحکم
well founded مستحکم
tenacious مستحکم
well found مستحکم
retrenchment مستحکم سازی
pillbox سنگر مستحکم
strong point نقطه مستحکم
fortresses سنگر مستحکم
fortress سنگر مستحکم
pillboxes سنگر مستحکم
redoubtable مستحکم سهمناک
retrench مستحکم کردن
fortifications مستحکم کردن
fortifying مستحکم کردن
bastille قلعه مستحکم
bastle خانه مستحکم
block house موضع مستحکم
fortify مستحکم کردن
fortifies مستحکم کردن
bastel خانه مستحکم
crenelate مستحکم کردن
crenellate مستحکم کردن
fortification مستحکم کردن
hard beach ساحل مستحکم
hard missile base پایگاه مستحکم موشک
citadels پایگاه مستحکم ارگ
hard base سکوی پرتاب مستحکم
citadel پایگاه مستحکم ارگ
hard missile base سکوی پرتاب مستحکم ضد ترکش اتمی
tower house قلعه مستحکم قرون وسطی خانه بالای برج
castellation تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
hard beach قسمت مستحکم ساحل یا اسکله اسکله روسازی شده
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
strong point پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
reinforce مستحکم کردن محکم کردن
reinforces مستحکم کردن محکم کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
renunciant کننده
refutatory رد کننده
rebutter رد کننده
fluxing oil اب کننده
solvent اب کننده
ear-splitting کر کننده
puffer پف کننده
renunciant رد کننده
doer کننده
doers کننده
syncopator غش کننده
noncommittal رد کننده
prattfall پچ پچ کننده
tracker پی کننده
hopper لی لی کننده
attacking تک کننده
refuser رد کننده
refutative رد کننده
hoppers لی لی کننده
benders خم کننده
bender خم کننده
commulator یک سو کننده
whisperer پچ پچ کننده
prater پچ پچ کننده
catterer پچ پچ کننده
trackers پی کننده
fillets پر کننده
solver حل کننده
deflective کج کننده
bidders کننده
filler پر کننده
abjurer or abjuror کننده
crusher له کننده
bidder کننده
fillers پر کننده
skittish رم کننده
squelcher له کننده
squasher له کننده
mitigatory کم کننده
deletive حک کننده
mumbler من من کننده
fizzy کف کننده
spurner رد کننده
mitigative کم کننده
mauler له کننده
thinner کم کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com