Dictiornary-Farsi | مشتعل وفروزان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 69 (5 milliseconds)

English	Persian
aglow	مشتعل وفروزان


Other Matches

conflagrant	مشتعل
sulfurous	مشتعل
red-hot	مشتعل
aflame	مشتعل
blazing	مشتعل
sulphurous	مشتعل
ablaze	مشتعل
in flames	مشتعل
kindles	مشتعل شدن
igniter	مشتعل کننده
glow tube	لامپ مشتعل
glow discharge tube	لامپ مشتعل
glow discharge cold cathode tube	لامپ مشتعل
kindle	مشتعل شدن
flaming discharge	تخلیه مشتعل
flaming arc	قوس مشتعل
emblaze	مشتعل کردن
furnace	مشتعل کردن
ignitor	مشتعل کننده
furnaces	مشتعل کردن
glow	مشتعل بودن
glows	مشتعل بودن
glowed	مشتعل بودن
kindled	مشتعل شدن
igniter pad	بالشتک مشتعل کننده
relume	برافروختن مشتعل کردن
on fire	مشتعل درتاب وتب
initiator	چاشنی مشتعل کننده
ignition cap	کلاهک مشتعل کننده
igniting primer	چاشنی مشتعل کننده
igniting powder	خرج مشتعل کننده
igniting fuze	کلاهک مشتعل کننده
igniter train	مدار مشتعل کننده
igniting fuze	ماسوره مشتعل کننده
burns	سوختن مشتعل شدن
burn	سوختن مشتعل شدن
ignite	مشتعل کردن یا شدن
ignited	مشتعل کردن یا شدن
ignites	مشتعل کردن یا شدن
igniting	مشتعل کردن یا شدن
flames	مشتعل شدن تابش
flame	مشتعل شدن تابش
neon glow lamp	لامپ مشتعل نئون
ignited	اتش گرفتن مشتعل شدن
blazes	شعله درخشان یا اتش مشتعل
ignites	اتش گرفتن مشتعل شدن
blazed	شعله درخشان یا اتش مشتعل
igniter	مشتعل کننده اتش زنه
blaze	شعله درخشان یا اتش مشتعل
igniting	اتش گرفتن مشتعل شدن
propane	پارافین گازی و مشتعل هیدروکاربنی
low	مشتعل شدن زبانه کشیدن
to burst into flames	اتش گرفتن مشتعل شدن
ignite	اتش گرفتن مشتعل شدن
ignition	احتراق اتش زدن مشتعل کردن
buster	خرج مشتعل کننده استری یا لایی
envy rankled in his breast	اتش رشک در سینه اش مشتعل بود
igniter	خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
coupling base	وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
tamping	بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
primer	وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
ignites	اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited	اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting	اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
primers	وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
ignite	اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
detonators	منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator	منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده