English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
helminthology مطالعه دراطراف کرم های بیماری زاوانگلی
Other Matches
feasability study مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
karyosystematice بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
he looked about دراطراف
circa دراطراف
anent دراطراف
circumlunar دراطراف ماه
around پیرامون دراطراف
epistyle گچ بری دراطراف در
sequela بیماری ناشی از بیماری دیگر
kick around <idiom> دراطراف دراز کشیدن
circumfluent جاری شونده دراطراف
boulevard خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
ambient water ابی که در عمق معین دراطراف غواص است
periodontal واقع دراطراف دندان یا دندانها ضریع دندانی
circulation حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
circulations حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
boulevards خیابان پهنی که دراطراف ان درخت باشد بولوارد
barburetor heater جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
retention area قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
vectored attacks تک غیر مستقیم هواپیما به هدف با استفاده از هدایت یک یکان زمینی مستقر دراطراف هدف
teleran system نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
reading مطالعه
studying مطالعه
study مطالعه
studies مطالعه
readings مطالعه
off hand بی مطالعه
extemporarily بی مطالعه
offhanded بی مطالعه
offhandedly بی مطالعه
extemporal بی مطالعه
perusal مطالعه
etude مطالعه
analyse [British] مطالعه کردن
analyze [American] مطالعه کردن
assay مطالعه کردن
feasibility study مطالعه امکانپذیری
motion study مطالعه ی حرکت
lucubration مطالعه سخت
study habits عادتهای مطالعه
unstudied مطالعه نشده
portable standard چراغ مطالعه
praxeology مطالعه رفتارانسان
at sight بی مطالعه قبلی
system study مطالعه سیستم
studied از روی مطالعه
dissect [analyse] مطالعه کردن
study مطالعه کردن
explore مطالعه کردن
scrutinize مطالعه کردن
check مطالعه کردن
determine مطالعه کردن
survey مطالعه کردن
examine مطالعه کردن
look into مطالعه کردن
investigate مطالعه کردن
studio اطاق مطالعه
studios اطاق مطالعه
enquire into مطالعه کردن
impromptu بی مطالعه تصنیف
inspect مطالعه کردن
evaluate مطالعه کردن
survey مطالعه مجمل
surveyed مطالعه مجمل
surveys مطالعه مجمل
bolt [examine] مطالعه کردن
well-read اهل مطالعه و تحقیق
well read اهل مطالعه و تحقیق
thought out سنجیده مطالعه شده
sub judice مورد مطالعه دادگاه
thought-out سنجیده مطالعه شده
teleology مطالعه حکمت غایی
feasibility study مطالعه امکان سنجی
self study مطالعه پیش خود
analyse جزئیات را مطالعه کردن
analysed جزئیات را مطالعه کردن
analyses جزئیات را مطالعه کردن
analysing جزئیات را مطالعه کردن
subjecting مبحث موضوع مطالعه
metallography مطالعه الیاژهای فلزی
myrmecologyt مطالعه علمی مورچگان
analyzes جزئیات را مطالعه کردن
analyzing جزئیات را مطالعه کردن
analyzed جزئیات را مطالعه کردن
psychognosis مطالعه عمیق روانی
psychognosy مطالعه عمیق روانی
geologic survey مطالعه زمین شناسی
criminology مطالعه علمی جرم
cella [اتاق مطالعه ی راهبها]
teppetology مطالعه ریشه ای فرش
ethnography مطالعه علمی نژادها
demography مطالعه مهاجرت جمعیت
to study out با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
subjects مبحث موضوع مطالعه
to pore [over; on] به مطالعه دقیق پرداختن
subject مبحث موضوع مطالعه
subjected مبحث موضوع مطالعه
ethnology علم مطالعه نژادها و اقوام
sight-reading بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reads بدون مطالعه قبلی خواندن
consumer research مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
reconsider مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidered مجددا درامری مطالعه کردن
sight read بدون مطالعه قبلی خواندن
methods of economic study روشهای مطالعه علم اقتصاد
flexible arm lamp چراغ مطالعه قابل انعطاف
geophysical survey مطالعه خواص فیزیکی زمین
rheological <adj.> علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
faunist کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
reconsidering مجددا درامری مطالعه کردن
gastroenterology مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
income and expenditure approach مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
integrate circuit technology مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
reconsiders مجددا درامری مطالعه کردن
capability study مطالعه امکان انجام کار
toponymy مطالعه وجه تسمیه شهرهاونقاط
studies موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
sinology مطالعه ادبیات ورسوم چین
humanist مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
adjustable lamp چراغ مطالعه قابل تنظیم
studying موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
extemporises بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
study موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
extemporizing بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
angiology مطالعه عروق خونی و لنفی
articulated machine lamp چراغ مطالعه با گردن تاشو
optics علم مطالعه در خواص نور
extemporised بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
sight-read بدون مطالعه قبلی خواندن
to make a study of something چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
geopolitics مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
geologize مطالعه علم زمین شناسی کردن
to poreone's eyes out چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
theogony مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
Ekistics [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
symbology مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
protohistory مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
commodity approach بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
skimmer الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
semitics مطالعه زبان وادبیات وتاریخ سامی
endocrinology علم شناسایی و مطالعه غددمترشحه داخلی
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
theogonic وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
glottochronology مبحث مطالعه سیر تکامل زبانهای مختلف
speleology مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
dysgenics مبحث مطالعه فساد نسل وتباهی نژادی
bookworm کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworms کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
booklore علم کتابی معلومات ناشی از مطالعه کتاب
crystallography کریستال شناسی مطالعه بلورها شناخت بلور
mock up مدلی باندازه طبعی وکامل برای مطالعه وازمایش
Ergonomics [مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
pragmatics مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
bioastronautics مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
illness بیماری
pathogenic بیماری زا
virulent <adj.> بیماری زا
illnesses بیماری
maladies بیماری
epizootic بیماری
diseases بیماری
malady بیماری
disease بیماری
morphophonemics مبحث مطالعه صور مختلف یاتصاریف مختلفه یک لغت یاریشه
gestalt psychology مطالعه قوه ادراک و رفتار از نقطه نظرواکنش شخصی در برابرامورکلی
ideologist ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
some kind of sickness یک نوعی از بیماری
Parkinson's disease بیماری پارکینسون
alzeimer's disease بیماری الزایمز
psychosis بیماری روانی
epilepsy بیماری صرع
pick's disease بیماری پیک
nosophilia بیماری خواهی
pick's syndrome بیماری پیک
catamnesis تاریخچه بیماری
pott's disease بیماری پوت
ailment بیماری مزمن
remission بهبودی بیماری
rabies بیماری هاری
sick bed بستر بیماری
advantage by illness بهره بیماری
sick leave استراحت بیماری
wilson's disease بیماری ویلسون
AIDS بیماری ایدز
AIDS بیماری سیدا
VD بیماری مقاربتی
legionnaires' disease بیماری لژیونرها
radiation sickness بیماری برتابشی
radiation sickness بیماری تابشی
radiation sickness بیماری اشعه
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
VD بیماری زهروی
addison's disease بیماری ادیسون
ailments بیماری مزمن
tay sach's disease بیماری تی- ساکس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com