English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
psychognosis مطالعه عمیق روانی
psychognosy مطالعه عمیق روانی
Other Matches
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
feasability study مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
karyosystematice بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
fathomless عمیق
deep عمیق
deep rooted عمیق
profound عمیق
deeper عمیق
deepest عمیق
abysm بسیار عمیق
depth charges خرج عمیق
abysses بسیار عمیق
abyss بسیار عمیق
depth charge خرج عمیق
canyon دره عمیق
advance cracking ترکهای عمیق
canyons دره عمیق
crevasse شکاف عمیق
crevasses شکاف عمیق
suspiration نفس عمیق
channels قسمت عمیق اب
channelled قسمت عمیق اب
channeled قسمت عمیق اب
channel قسمت عمیق اب
deep well چاه عمیق
channeling قسمت عمیق اب
deep targets هدفهای عمیق
pit type furnace کوره عمیق
deep hole boring سوراخ عمیق
grand opera اپرای عمیق
deep fording عبور از اب عمیق
soaking pit کوره عمیق
recondite عمیق پیچیده
willie waught جرعه عمیق
midnight دل شب تاریکی عمیق
deep drawing کشش عمیق
profoundly بطور عمیق
inhalation نفس عمیق
heartstrings احساسات عمیق
deep percolation نفوذ عمیق
sopor خواب عمیق
in-depth دقیق و عمیق
deep hole drilling سوراخ عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
diving well قسمت عمیق استخر
subsoil ploughing شخم گود یا عمیق
to be dead asleep در خواب عمیق بودن
deep charge خرج عمیق دریایی
deep supporting fire اتش پشتیبانی عمیق
subsoil شخم عمیق زدن
deep fording عبوراز پایاب عمیق
deep sleep خواب عمیق [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] خواب عمیق [روانشناسی]
bathyal مربوط به دریای عمیق
To take a deep breath . نفس عمیق کشیدن
ravines دره تنگ و عمیق
ravine دره تنگ و عمیق
clunks صدای عمیق و تو خالی
clunk صدای عمیق و تو خالی
heartstring عمیق ترین احساسات دل
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
steepest دارای شیب عمیق
in a world of one's own <idiom> مشکل عمیق داشتن
pit furnace crane جراثقال کوره عمیق
canons دره عمیق وباریک
canon دره عمیق وباریک
ebb tide جریان جذر عمیق
suspire نفس عمیق کشیدن
pit type furnace کوره نوع عمیق
steep دارای شیب عمیق
tarn دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
bore hole pump تلمبه توربینی چاه عمیق
plunges گودال عمیق سرازیری تند
plunged گودال عمیق سرازیری تند
plunge گودال عمیق سرازیری تند
deep minefield میدان مین عمیق زیرابی
total discharge تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
deep hole drilling machine دستگاه مته سوراخ عمیق
deep hole boring machine دستگاه مته سوراخ عمیق
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
ruts جای چرخ عمیق روی شوسه
hungry [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
rut جای چرخ عمیق روی شوسه
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
deep discharge تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it. خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
reading مطالعه
extemporarily بی مطالعه
offhandedly بی مطالعه
readings مطالعه
extemporal بی مطالعه
off hand بی مطالعه
etude مطالعه
studying مطالعه
offhanded بی مطالعه
perusal مطالعه
studies مطالعه
study مطالعه
yield point حد روانی
flow روانی
flowed روانی
flows روانی
freedoms روانی
psychical روانی
freedom روانی
volubility روانی
psychic روانی
fluency روانی
subversives روانی
psychological روانی
facility روانی
mellifluence روانی
subversive روانی
fluidity روانی
liquid limit حد روانی
mental روانی
lucubration مطالعه سخت
at sight بی مطالعه قبلی
unstudied مطالعه نشده
feasibility study مطالعه امکانپذیری
survey مطالعه مجمل
enquire into مطالعه کردن
determine مطالعه کردن
check مطالعه کردن
bolt [examine] مطالعه کردن
evaluate مطالعه کردن
study مطالعه کردن
dissect [analyse] مطالعه کردن
assay مطالعه کردن
examine مطالعه کردن
explore مطالعه کردن
inspect مطالعه کردن
surveyed مطالعه مجمل
surveys مطالعه مجمل
study habits عادتهای مطالعه
studio اطاق مطالعه
studios اطاق مطالعه
impromptu بی مطالعه تصنیف
survey مطالعه کردن
scrutinize مطالعه کردن
look into مطالعه کردن
investigate مطالعه کردن
analyze [American] مطالعه کردن
system study مطالعه سیستم
portable standard چراغ مطالعه
praxeology مطالعه رفتارانسان
motion study مطالعه ی حرکت
analyse [British] مطالعه کردن
studied از روی مطالعه
psychognosis شناخت روانی
psychomotor روانی- حرکتی
psychological space فضای روانی
psychological scale مقیاس روانی
liquid limit مرز روانی
psychological operations عملیات روانی
mental status وضع روانی
liquid limit test ازمون حد روانی
psychological factors عوامل روانی
psychological environment محیط روانی
psycholepsy افت روانی
psycholepsis افت روانی
psychograph نمودار روانی
mental disorder اختلال روانی
psyho بیمار روانی
mental health سلامت روانی
mental hygiene بهداشت روانی
psychosurgery جراحی روانی
psychosocial روانی- اجتماعی
psychosexual روانی- جنسی
psychopharmacology داروشناسی روانی
psychopaysical روانی- فیزیکی
psychopathy اختلالات روانی
psychopathy معالجه روانی
intrapsychic درون روانی
sociopsychological اجتماعی- روانی
stream of consciousness تسلسل روانی
mental test ازمون روانی
psychological test ازمون روانی
psychogenesis پدیدایی روانی
mental economy اقتصاد روانی
psychiatric disorder اختلال روانی
supersensible روحی روانی
mental disturbance اختلال روانی
mental derangement اشفتگی روانی
mental disease بیماری روانی
psychasthenia ضعف روانی
mental illness بیماری روانی
psychiatric hospital بیمارستان روانی
mental disorder بیماری روانی
psychiatric nurse پرستار روانی
psychiatric social work مددکاری روانی
mental examination معاینه روانی
mental health بهداشت روانی
playing the man بازی روانی
psychodiagnosis تشخیص روانی
psychic trauma اسیب روانی
psychic secretion تراوش روانی
psychic energy نیروی روانی
psychological field میدان روانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com