Dictiornary-Farsi | مطلب پوشیده ای نبود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
there was no secrecy about it	مطلب پوشیده ای نبود


Other Matches

the matter was kept private	مطلب را پوشیده نگاه داشتند
of an unknown parentage	پوشیده تبار پوشیده گهر
snow capped	دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
he did the wrong thing	نبود
if i had thought of that	نبود
it was nothing short of	کم از.....نبود
lack of incentive	نبود انگیزه
it wasnot for noyhing that	بی خود نبود که
no offences was meant	توهین نبود
he did not dislike itŠt.	بی میل نبود
I was scared stiff. I had my heart in my mouth.	دل تو دلم نبود
it was an incorrect procedure	جریانش درست نبود
there was no mail to day	امروز پست نبود
it was no better	هیچ بهتر نبود
it did not profit me	مرا سودمند نبود
there was not a soul	ذی نفسی انجا نبود
I had completely forgotten .	هیچ یادم نبود
once upon a time	یکی بودیکی نبود
it was not p to do that	کردن انکارمصلحت نبود
it was all quiet in london	درلندن خبری نبود
he was not inclined to go	مایل برفتن نبود
he was proof against harm	اسیب بردار نبود
he did not dislike itŠt.	ولی بی میل هم نبود
There wasnt a thing to eat.	هیچ چیز نبود که بخوریم
He was I'll advised to quit (resign).	صلاحش نبود که استعفا ء دهد
It wasnt much of a dinner .	زیاد شام مهمی نبود
neither report was correct	هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
that is no new	اینکه خبر تازهای نبود
Unfortunately it was not to be .	متأسفانه قسمت نشد ( نبود)
Nobody was there but me.	هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
i'm sure i did not mean it	باور کنیدمقصودم این نبود
it was no part of my plan	ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
The food was not fit to eat.	غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
It was warm , but not hot .	هوا گرم بود ولی داغ نبود
She wasn't any too pleased about his idea.	او [زن] در مورد ایده او [مرد] خیلی خوشحال نبود.
it was beneath my notice	شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
he was in a good temper	توی غیظ نبود خلقش بجا بود
that was a quasi war	جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
parapherna	بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
It was an enjoyable performance, if less than ideal.	این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
subjected	مطلب
theme	مطلب
themes	مطلب
subject	مطلب
subjecting	مطلب
label	مطلب
punch-lines	لب مطلب
punch line	لب مطلب
punch-line	لب مطلب
subjects	مطلب
labels	مطلب
labeling	مطلب
afair	مطلب
topic	مطلب
topics	مطلب
criteria	مطلب
thought	سر مطلب
thoughts	سر مطلب
labelled	مطلب
label alignment	هم ترازی مطلب
subjecting	مطلب زیرموضوع
matter	مطلب چیز
subjects	مطلب زیرموضوع
mattered	مطلب چیز
matters	مطلب چیز
enjambment	ادامهء مطلب
label prefix	پیشوند مطلب
precis	چکیده مطلب
subjected	مطلب زیرموضوع
the salient point <idiom>	اصل مطلب
the point [of the matter]	اصل مطلب
gist	مطلب عمده
root of the matter	اصل مطلب
issues	صدور مطلب
issue	صدور مطلب
press releases	مطلب مطبوعاتی
subject matter	مطلب موضوع
press release	مطلب مطبوعاتی
issued	صدور مطلب
principal	مطلب مهم
principals	مطلب مهم
clipped speech	حذف مطلب
mattering	مطلب چیز
subject	مطلب زیرموضوع
lowdown <idiom>	لپ مطلب ،حقیقت موضوع
comprehension test	ازمون فهم مطلب
hugger mugger	تنهایی مطلب محرمانه
hit the bull's-eye <idiom>	به اصل مطلب رسیدن
Lets pass on (proceed) to the main issue.	برویم سر مطلب اصلی
repeating label	برچسب یا مطلب مکرر
cliff-hangers	مطلب یا داستان جالب
round about	دور سر گرداندن مطلب
to overleap oneself	از مطلب پرت شدن
that is not the case	مطلب چنین نیست
the matter is perplexed	مطلب پیچیده است
cliff hanger	مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger	مطلب یا داستان جالب
under pledge of secrecy	با قول کتمان مطلب
Lets get to the point.	بپردازیم به اصل مطلب
The crux of the matter . The quintessence.	جان کلام ( مطلب )
else rule	قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
you must have know this	حتما` این مطلب را شمامیدانستید
contraposition	قلب مطلب بطریق منفی
To wonder from the main topic.	از مطلب اصلی دور افتادن
for brevity's sake	از بهر کوتاه کردن مطلب
point of the agenda	اصل مطلب فهرست برنامه
item of the agenda	اصل مطلب فهرست برنامه
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself]	این مطلب بخودی خود
overtype mode	حالت تایپ روی مطلب
to go into the matter	به این مطلب رسیدگی کردن
the point is	اصل مطلب این است
typeover mode	حالت تایپ روی مطلب
circumgyration	دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
you must know this	شما باید این مطلب را بدانید
the face remains	مطلب همانست که هست فرق نمیکند
We shall look into the matter in due ( good ) time .	درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
slurred	لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
diction	عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
slur	لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring	لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
plate proof	نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
slurs	لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom>	فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
doodads	مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodad	مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
I wI'll not comment on this issue.	درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
paragraphist	کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering.	حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
he rode me off on a side issue	نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
May be I can interest you in this issue .	شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
catastasis	بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
the well was a bad producer	ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
he was nothing of an expert	هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
Once upon a time .	یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
crested	پوشیده
dressed	پوشیده
veiled	پوشیده
furriest	خز پوشیده
larvated	پوشیده
recondite	پوشیده
covert	پوشیده
feathered	پوشیده
overcast	پوشیده
impenetrable	پوشیده
inapparent	پوشیده
occult	پوشیده
shaded	پوشیده
furry	خز پوشیده
defilade	پوشیده
crypto	پوشیده
florid	پوشیده از گل
painted	پوشیده
private	پوشیده
privates	پوشیده
latent	پوشیده
surmounted with snow	پوشیده از برف
rolling country	زمین پوشیده
uncovered	غیر پوشیده
sadly dressed	جامه غم پوشیده
scanned image	تصویر پوشیده
latent defect	نقض پوشیده
scurvy	پوشیده از شوره
snow clad	برف پوشیده
stubbly	پوشیده از کاهبن
shrubby	پوشیده از بوته
overgrown with plants	پوشیده از گیاه
robed in bleck	سیاه پوشیده
feathery	پوشیده ازپر
panoplied	زره پوشیده از سر تا پا
blotchy	پوشیده از لکه
plumbeous	پوشیده از سرب
icier	پوشیده از یخ بسیارسرد
concealed	پوشیده شده
iciest	پوشیده از یخ بسیارسرد
verrucous	پوشیده از گندمه
verrucose	پوشیده از گندمه
icy	پوشیده از یخ بسیارسرد
secret	اسرارامیز پوشیده
mystic sense	معنی پوشیده
secrets	اسرارامیز پوشیده
masked depression	افسردگی پوشیده
masked epilepsy	صرع پوشیده
covered space	فضای پوشیده
covered position	موضع پوشیده
beetles	پوشیده شدن
efflorescent	پوشیده ازگرداملاح
bosky	پوشیده ازبیشه
enclosed bridge	پل فرماندهی سر پوشیده
bosky	پوشیده از بوته
solvated	حلال پوشیده
armor basis	پوشیده با زره
beetle	پوشیده شدن
covered space	فضای سر پوشیده
cryptical	پوشیده مرموز
cryptogenous	پوشیده سبب
cryptonimous	پوشیده نام
cryptonym	نام پوشیده
indoor swimming pool	استخر سر پوشیده
defiladed area	منطقه پوشیده
shod	کفش پوشیده