English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
subduer مطیع کننده
Other Matches
biddable مطیع
suborder مطیع
postponement مطیع
pushover مطیع
submissive مطیع
hypotaxis مطیع
submiss مطیع
obedient مطیع
compliant مطیع
submission مطیع
subordination مطیع
subsumption مطیع
limber مطیع
morigerous مطیع
reducing مطیع کردن
reduces مطیع کردن
reduce مطیع کردن
subjugating مطیع کردن
subjugates مطیع کردن
subjugated مطیع کردن
subjects مطیع کردن
subjugator مطیع سازنده
subdue مطیع کردن
subjugable مطیع کردنی
law-abiding مطیع قانون
subsumption تابع [مطیع]
bowing مطیع شدن
bowed مطیع شدن
reduce to obedience مطیع کردن
subjugate مطیع کردن
subduing مطیع کردن
subdues مطیع کردن
subduable مطیع کردنی
bows مطیع شدن
obedient to the law مطیع قانون
subject مطیع کردن
irrepressible مطیع نشدنی
hypotaxis تابع [مطیع]
postponement تابع [مطیع]
ablest مطیع مناسب
subjected مطیع کردن
abler مطیع مناسب
submission تابع [مطیع]
suborder تابع [مطیع]
subordination تابع [مطیع]
able مطیع مناسب
subjecting مطیع کردن
bow مطیع شدن
obedienlv بطور مطیع
hold down مطیع نگاه داشتن
harnessing مهارکردن مطیع کردن
harnessed مهارکردن مطیع کردن
conformable منطبق شدنی مطیع
harness مهارکردن مطیع کردن
duteous وفیفه شناس مطیع
to look down با نگاه مطیع کردن
docile تعلیم بردار مطیع
horny <adj.> مطیع خواهش نفس
randy [British E] <adj.> مطیع خواهش نفس
Our wish is your crmmand . مطیع فرمایشات شما هستیم
submits گردن نهادن مطیع شدن
submitted گردن نهادن مطیع شدن
passives غیر فعال مطیع وتسلیم
submitting گردن نهادن مطیع شدن
passive غیر فعال مطیع وتسلیم
submit گردن نهادن مطیع شدن
to scowl down با اخم وترشرویی مطیع کردن یا ازروبردن
A yes – man . A sycophant . آدم بله قربان گه ( چاپلوس یا مطیع )
to submit to any one's yoke مطیع یاتابع کسی شدن بارکسیرابدوش گرفتن
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
wheezy خس خس یا خر خر کننده
syncopator غش کننده
mauler له کننده
surfy کف کننده
doers کننده
fluxing oil اب کننده
filleting پر کننده
deflective کج کننده
abjurer or abjuror کننده
bandwidth یچ کننده
whisperer پچ پچ کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
swooner غش کننده
doer کننده
crusher له کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com